آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

عید قربان

خدایا ! از تو عصمت می خواهم پس بر محمد و آلش درود فرست و عصمتم ده . زیرا اگر اراده ات تعلق گیرد هرگز به عملی که تو آن را نمی پسندی بازنگردم . « صحیفه سجادیه » 

آری و صد آری ؛ باید تیغ اراده بر حنجر نفسانیات گذاشت . پس ذبح قربانی ، رمزی از ترک هواهای نفسانی و روی آوردن به رضای الهی است . « عید قربان مبارک »

الهی

الهی! دانی به چه شادم؟ به آنکه نه به خویشتن به تو افتادم.

الهی! تو خواستی نه من خواستم، دوست بر بالین دیدم چو از خواب برخاستم.

الهی! هرچند که ما گنهکاریم، تو غفاری، هرچند که ما زشتکاریم تو ستاری.

ملکا! گنج فضل تو داری، بی نظیر و بی یاری، سزد که جفاهای ما درگذاری.

الهی! در الهیت یکتایی و در احدیت بی همتایی و در ذات و صفات از خلق جدایی، متّصف به بهایی، متّحد به کبریایی، مایه ی هر بینوا و پناه هر گدایی، همه را خدایی، تا دوست را کرایی. 

در چشم منی روی به من ننمایی              وندر دلمی، هیچ به من نگرایی

ای جان و دل و دیده و ای بینایی             چون از دل و دیده در کنارم نایی

الهی

آنجا که عنایت خدایی باشد                   عشق آخر کار پارسایی باشد

وآنجای که قهر کبریایی باشد                  سجاده نشین کلیسیایی باشد 

الهی! بنده با حکم ازل چون برآید؟ و آنچه ندارد چه باید، جهد بنده چیست، کار خواست تو دارد، بنده به جهد خویش کی تواند؟

الهی

گر در ره شهوت و هوی خواهی رفت     از من خبرت که بینوا خواهی رفت

 بنگربکجایی ز کجا آمده ای                   میدان که چه می کنی کجا خواهی رفت  

 

  

الهی! گاهی بخود نگرم گویم از من زارتر کیست، گاهی بتو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست؟ گاهی که به طینت تو افتد نظرم، گویم که من از هرچه به عالم بَتَرم، چون از صفت خویشتن اندر گذرم، از عرش همی به خویشتن در نگرم.

الهی! آتش یافت با نور شناخت آمیختی و از باغ وصال نسیم قرب انگیختی باران فردانیت بر گرد بشر ریختی، با آتش دوستی آب گل سوختی تا دیده ی عارف را دیدار خود آموختی.

الهی! همه به تن غریبند و من به جان و دل غریبم، همه در سفر غریبند و من در حضر غریبم.

 

الهی! حجاب ها از راه بردار و ما را به ما مگذار.

یا من یعطی الکثیر بالقلیل

یک روز که جذابیت چهره اش دل از من ربود به او گفتم راستش را بگو چه شده

گفت: هیچ

گفتم: از هیچ که کسی اینجوری نمی شود

گفت: اگر طرفت کریم باشد بی هیچ همه چیز می شود.

گفتم بگو و گفت:

مگسی بودم غرق گناه، گناه همه اطرافم را گرفته بود و من دست و پا می زدم ولی محبوبی عصائی پیش آورد و من گرفتم و چنان بلندم کرد که خودم هم باورم نشد.دوستان بد را از من جدا کرد و در محفل خوبان جایم داد. عادات بد را از من گرفت و حسن عمل عطا فرمود.

گفتم: این همه به چند؟

گفت: به فقر.

گفتم: یعنی چه؟

گفت: وقتی به درگاه کریم دست دراز می کنی ، دستت باید خالی باشد.دست تهی، بی ادعا، و عالم به فقر خویش، آنگاه او چنان تو را از کرم سرشار می کند که غرق رحمت او می شوی آنچنان به کرده کوچک پاداش کثیر می دهد که تا آخر عمر خجالت زده می شوی. با نجات مگسی از آب، از آتش نجاتت می دهد.

گفتم : راستش را بگو حالا چه شده؟

گفت:

در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

و حالا می فهمم(( یا من یعطی الکثیر بالقلیل)) یعنی چه

الهی

الهی ! ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنان را گواهی، چه بود که افزائی و نکاهی؟

الهی! چه عزیز است او که تو او را خواهی ور بگریزد او را در راه آیی، طوبی آنکس را که تو او رایی. آیا که تا از ما خود کرایی؟


الهی  ! جدا ماندم از جهانیان، به آنک چشمم از تو تهی و تو مرا عیان، خالی نیی از من و نبینم رویت، جانی تو که با منی و دیدار نیی، ای دولت دلو زندگانی جان، نادریافته یافته و نادیده عیان یاد تو میان دل و زبانست و مهر تو میان سر و جان، یافتِ تو روز است که خود برآید ناگاهان، یابنده ی تو نه به شادی پردازد نه به اندُهان، خداوندا! به سر مرا کاری از آن عبارت نتوان، تمام کن بر ما کاری با خود که از دو گیتی نهان.

 

 

مناجات شعبانیه (۳)

خدایا من بنده اى هستم که مى خواهم از آلودگى آنچه بدان با تو روبرو شدم از بى حیایى خودم در پیش روى تو خود را پاک سازم و از تو گذشت مى خواهم زیرا گذشت وصف شناساى کرم تو است.

 خدایا من آن نیرویى که بتوانم بوسیله آن خود را از نافرمانیت منتقل سازم ندارم مگر در آن وقت که تو براى دوستیت بیدارم کنى و آن طور که خواهى باشم پس تو را سپاس گویم که مرا در کرم خویش داخل کردى و دلم را از چرکیهاى بى خبرى و غفلت از خویش پاکیزه ساختى.


 خدایا به من بنگر نگریستن کسى که او را خوانده اى و او پاسخت داده و به یارى خویش به کارش واداشته اى و فرمانبریت کرده اى نزدیکى که دور نگردى از آن کس که بدو مغرور گشته و اى بخشنده اى که بخل نورزد از آنکس که امید نیکیش دارد.


 خدایا دلى به من بده که اشتیاقش به تو موجب نزدیکیش به تو گردد و زبانى که صدق گفتارش  بسوى تو بالا آید و نظر حقیقت بینى که همان حقیقتش او را به تو نزدیک گرداند خدایا کسى که بوسیله تو شناخته شد گمنام نیست و کسى که به تو پناهنده شد خوار نیست و کسى که تو بسویش رو کنى بنده دیگرى نخواهد بود.


 خدایا براستى هرکس به تو راه جوید راهش روشن است و هر که به تو پناه جوید پناه دارد و من اى خدا به تو پناه آورده ام پس گمانى را که به رحمتت دارم نومید مکن و از مهر خویش منعم مکن خدایا جاى مرا در میان دوستدارانت جاى آن دسته از ایشان قرار ده که امید افزایش دوستیت را دارند.

 خدایا در دلم انداز شیدایى و شیفتگى ذکر خود را پیاپى و همتم را در نشاط فیروز شدن اسمائت و محل قدست قرار ده خدایا به حق خودت بر خودت سوگند که مرا به محل فرمانبرداریت و جایگاه شایسته اى از مقام خوشنودیت برسانى زیرا که من قادر بر دفع چیزى از خود نیستم و مالک سودى هم برایش نیستم.


 خدایا من بنده ناتوان گنهکار تو و مملوک زارى و توبه کننده به درگاهت هستم پس مرا در زمره کسانى که روى از آنها گرداندى و غفلتشان مانع از گذشت تو گشته قرارم مده.

 خدایا بریدن کاملى از خلق بسوى خود به من عنایت کن و دیده هاى دلمان را به نور توجهشان به سوى خود روشن گردان تا دیده هاى دل پرده هاى نور را پاره کند و به مخزن اصلى بزرگى و عظمت برسد و ارواح ما آویخته به عزت مقدست گردد.


 خدایا قرارم ده از کسانى که او را خواندى و پاسخت داد و در معرض توجه قرارش دادى و او در برابر جلال تو مدهوش گشت و از این رو در پنهانى با او به راز گویى پرداختى ولى او آشکارا برایت کار کرد خدایا به خوش بینى من ناامیدى را مسلط مکن و امیدم را که به کرم نیکویت دارم قطع مکن.

 خدایا اگر خطاهایم مرا از نظرت انداخته پس بدان اعتماد خوبى که به تو دارم از من درگذر خدایا اگر گناهانم بواسطه بزرگواریهاى لطفت مرا بى مقدار ساخته ولى در عوض یقین به بزرگ توجه تو مرا هشیار کرد.


 خدایا اگر بى خبرى از آماده شدن براى دیدارت مرا به خواب فرو برده ولى در عوض معرفت به بزرگ نعمتهایت مرا بیدار کرده خدایا اگر بزرگ کیفرت مرا به دوزخ مى خواند ولى در مقابل پاداش فراوانت مرا به بهشت دعوت مى کند.

 خدایا پس از تو خواهم و بسوى تو زارى کنم و بگرایم و از تو خواهم که درود فرستى بر محمد و آل محمد و مرا از کسانى قرارم دهى که پیوسته به یاد تواند و پیمانت را نمى شکنند و از شکر تو غافل نشوند و دستور تو را سبک نشمارند.


 خدایا برسان مرا به نور درخشان عزتت تا عارف به ذاتت باشم و از غیر تو روگردان باشم و از تو ترسان و نگران باشم اى صاحب جلالت و بزرگوارى و درود خدا بر محمد پیامبرش و بر آل پاکش باد و سلام بسیار بر ایشان باد.