آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

شب یلدا




شب یَلدا یا شب چِله آخرین شب آذرماه، شب پیش از نخستین روز زمستان و درازترین شب سال است. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام آن را مبارک می‌دارند و این شب را جشن می‎گیرند.

این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود.

ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‎شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می‌کردند.



مراسم شب یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شد. جشن ساتورن پس از مسیحی شدن رومی ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه یافت که در همان نخستین سده آزاد شدن پیروی از مسیحیت در میان رومیان، با تصویب رئیس وقت کلیسا، کریسمس (مراسم میلاد مسیح) را ?? دسامبر قرار دادند که چهار روز و در سال های کبیسه سه روز بیشتر از یلدا (شب ?? دسامبر) فاصله ندارد و مفهوم هر دو واژه هم یکی است. از آن پس این دو میلاد تقریباً باهم برگزار می شده اند.

آراستن سرو و کاج در کریسمس هم از ایران باستان اقتباس شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصاً سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما می نگریستند و در خور روز؛ در برابر سرو می ایستادند و عهد می کردند که تا سال بعد یک نهال سرو دیگر کشت کنند.

غدیر،گل همیشه بهار

گل همیشه بهارم غدیر آمده است‏ 
شراب کهنه ما در خم جهان باقى است


خداى گفت که«اکملت دینکم»،آنک‏ 
نواى گرم نبى در رگ زمان باقى است


قسم بخون گل سرخ در بهار و خزان‏ 
ولایت على و آل،جاودان باقى است


گل همیشه بهارم بیا که آیه عشق‏ 
بنام پاک تو در ذهن مردمان باقى است


؟:عرش بر دوش غدیر


در روز غدیر،عقل اول‏

آن مظهر حق،نبى مرسل


چون عرش تو را کشید بر دوش

آنگاه گشود لعل خاموش


فرمود که این خجسته منظر 

بر خلق پس از من است رهبر


بر دامن او هر آن که زد دست‏ 

چون ذره به آفتاب پیوست


(سید مصطفى موسوى گرمارودى)

« عاشقان عیدتان مبارک باد »





واقعه غدیر حادثه اى تاریخى نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست. یک تفکر است، نشانه و رمزى است که از تداوم خط نبوّت حکایت مى کند. غدیر نقطه تلاقى کاروان رسالت با طلایه داران امامت است.


آرى غدیر یک سرزمین نیست، چشمه اى است که تا پایان هستى مى جوشد، کوثرى است که فنا برنمى دارد، افقى است بى کرانه و خورشیدى است عالمتاب.


و غدیر، روز حماسه جاوید، روز ولایت، روز امامت، روز وصایت، روز اخوت، روز رشادت و شجاعت و شهامت و حفاظت و رضایت و صراحت ‏شناخته شد. روز نعمت، روز شکرگزارى، روز پیام رسانى، روز تبریک و تهنیت، روز سرور و شادى و هدیه فرستادن، روز عهد و پیمان و تجدید میثاق، روز تکمیل دین و بیان حق، روز راندن شیطان، روز معرفى راه و رهبر، روز آزمون، روز یأس دشمن و امیدوارى دوست و خلاصه روز اسلام و قرآن و عترت، روزى که پیروان واقعى مکتب حیات‏بخش اسلام آن را گرامى مى دارند و به همدیگر تبریک مى ‏گویند.

میلاد امام علی النقی الهادی(ع)

سلام خدا بر تو ای دهمین پیشوای معصوم! سلام بر درخشندگی کوکب نورانی ات که خورشید را شرمگین تابش کرد و چشمه های آفرینش را لبریز جوشش. در این روز غم بار و مصیبت زده، آتش سوگمان را مهار کن و دست مهربان و غریب نوازت را بر صفحه دل هامان بکش.  


امام ابوالحسن علی النقی هادی علیه السلام ملقب به امام " هادی"، دهمین پیشوای شیعیان در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام " صریا" متولد گشت.  آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن علیهما السلام به عسکریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال 233 به سامرا ( عسکر) برده و تا آخر عمر پر برکتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند. امام هادی علیه السلام به لقبهای دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین و طیب شهرت داشت و کنیه مبارک ایشان ابوالحسن است. از آنجا که کنیه امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السلام نیز ابوالحسن بود، لذا برای اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام کاظم علیه السلام، ابوالحسن ثانی به امام رضا علیه السلام و ابوالحسن ثالث به حضرت هادی علیه السلام اختصاص یافته است.  

در بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی سمانه است که بانویی با فضیلت و با تقوا بود. امام هادی (ع) در سن 6 یا 8 سالگی یعنی در سال 220 هجری، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسید. مدت 33 ساله امامت امام هادی (ع) با خلفای معتصم، واثق، توکل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود.
عظمت شخصیت امام هادی (ع) به قدری زیاد است که دوست و دشمن را به اعتراف واداشته است. قسمتی از این اعترافات مبنی بر شخصیت آن امام به لحاظ اخلاقی و بخشی دیگر ناشی از ابعاد علمی آن حضرت و شمه ای، نتیجه کراماتی است که از آن بزرگوار صادر شده است. 

امام هادی (ع) دارای نفس زکیه و عزمی راسخ و همتی عالی بود که هرگز احدی از مردم را نمی توان در مقایسه با او همتا و همسان دانست.

خداوند به قدرت بی منتها و دانش وسیع خود، گنجینه هایی از دانش خود را بر خاندان رسالت افاضه و موهبت فرموده و ایشان را به زیور دانش آراسته است، این گنجینه ها، مجموعه اسرار علوم و معارف است که خداوند آن را دراختیار امامان شیعه که راهبران حقیقی بشر هستند، قرار داده است.

مژده اى دل که دلربا آمد

  

مژده اى دل که دلربا آمد
دلربایى گره گشا آمد
محنت و درد و غم فرارى شد
شادى و رحمت و صفا آمد
بعد شوال ماه ذیقعده
شامل رحمت خدا آمد
کلک رحمت کشیده نقشى را
کز خدا بانک مرحبا آمد
از منادى ندا رسد در گوش
مژده اى مومنان رضا آمد
نجمه را داده ذات حق پسرى
که از او جان به جسم ما آمد
هشتمین جانشین ختم رسل
حجت ذات کبریا آمد
هفتمین نور دیدگان على
ششمین یار مجتبى آمد
پنجمین حافظ قیام حسین
کاتب شرح کربلا آمد
چهارمین رهبر عبودیت 

رهبرى پاک و پارسا آمد
سومین پاسدار بحر علوم
بهر تفسیر هل اتى آمد
دومین استاد فقه واصول
معنى نون انما آمد
اولین پور موسى جعفر
بهر تثبیت ارتضا آمد
عالم آل احمد است رضا
یادگار محمد است رضا
نام او پاسدار نام علیست
مشى او حافظ مرام علیست
چون کلام على کلام خداست
ذکر او دائما کلام علیست
بر رضاى خدا رضاست رضا
در رضایش همه پیام علیست
نام او را على نهاده خدا
چون ولایت فقط به نام علیست
شهد جانش به کام ما نوش است
نوش هستى ز شهد جام علیست
محترم نزد مقام وى است
چون مقام رضا مقام علیست
از قوامش دوام مکتب ماست
چون مقام رضا مقام علیست
از قوامش دوام مکتب ماست
چون قوام رضا قوام علیست
حرمت اوست محترم به همه
احترامش به احترام علیست
کللهم نور واحد از گفتن
رمز ورازش زاحتشام علیست
دل ما صید دام عشق رضاست
چونکه هر عاشقى به دام علیست
داد مظلوم گیرد از ظالم
در کفش تیغ انتقام علیست
عین نامش علامت جود است
لطف لامش ز لطف لام علیست
هست دریاى او یم رحمت
ز آنکه رحمت ز لطف عام علیست
هر که گردد چون من غلام رضا
این یقین دان که او غلام علیست(تبیان) 

 

چند نکته درباره معرفت نفس

یک :آن که خود را نشناخت چگونه دیگری را می شناسد؟!  

دو: آن که از صحیفة نفس خود آگاهی ندارد، از کدام کتاب و رساله طرفی می بندد؟

سه: آن که گوهر ذات خود را تباه کرده است، چه بهر های از زندگی برده است؟!  

چهار :!آن که خود را فراموش کرده است، از یاد چه چیز خرسند است؟!  

پنج :!آن که می پندارد کاری برتر از خودشناسی و خداشناسی است، چیست؟!  

شش :آنکه در صقع ذات خود با تمثّ لات ملکی همدم و هم سخن نباشد، باید با چه اشباح وخیالات هم دهن باشد؟!  

هفت: آن که خود را برای همیشه درست نساخت، پس به چه کاری پرداخت؟!  

هشت :آن که از سیر انفسی به سیر آفاقی نرسیده است, چه چشیده و چه دیده است؟!  

نه :آن که می انگارد در عوالم امکان، موجودی بزرگتر از انسان است، کدام است؟!

ده: آن که تن آراست و روان آلاست، به چه ارج و بهاست؟!  

یازده :آن که معاش مادی را وسیلة مقامات معنوی نگیرد، سخت در خطاست.  

دوازده :آن که به هر آرمان است، ارزش او همان است.  

سیزده: آن که از مرگ می ترسد، از خودش می ترسد.  

چهارده :آن که  خدای را انکار دارد، منکر وجود خود است.  

                                                 (حسن زاده آملی)

الهی

الهی! ما را بر این درگاه همه نیاز روزی بود که: قطره ای از آن شراب بر دل ما ریزی. تا کِی ما را بر آب و آتش بر هم آمیزی؟ ای بخت ما از دوست رستخیزی.

الهی! در سر آب دارم، در دل آتش، در باطن ناز دارم در ظاهر خواهش، در دریایی نشستم که آن را کران نیست، به جان من دردی است که آن را درمان نیست، دیده ی من بر چیزی آمد که وصف آن را زبان نیست، خصمان گویند کاین سخن زیبا نیست، خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست.