آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

پیروی از حق

مردم و پیروی از حق

 

علی علیه السلام مردم را نسبت به پیروی از حق به سه دسته تقسیم نموده و می فرمایند :

گروهی به سرعت به سوی حق پیش می روند . اینها اهل نجاتند و گروهی به کندی در مسیر حق گام بر می دارند باز امید نجات دربارة آنها می رود . اما آنها که کوتاهی می کنند نه جزء دستة اولند و نه جزء دستة دوم در آتش سقوط می کنند . سپس فرمودند : انحراف به راست و چپ گمراهی و ضلالت است و راه مستقیم و میانه ، جادة وسیع حق است .

خوش بینی

خوش بینى و ترک تجسس

 

یکى از بزرگان از پارسایى پرسید:

 ((نظر تو در مورد فلان عابد چیست که مردم درباره او سخنها مى گویند ودر غیاب او از او عیبجویى مى کنند؟ ))

پارسا گفت : در ظاهر او عیبى نمى بینم و در مورد باطنش نیز آگاهى ندارم .

هر که را، جامه پارسا بینى            پارسا دان و نیک مرد انگار

ور ندانى که در نهانش چیست      محتسب را درون خانه چکار؟

شهادت امام موسی کاظم(َع)

 

شهادت امام موسی کاظم(َع) بر تمام شیعیان جهان

تسلیت باد

 سلام بر تو ای هفتمین فروغ امامت! سلام بر تو ای وارث شهادت! سلام بر تو ای قبله نیازمندان! سلام بر تو ای آزادترین اسیر و ای آزاده ترین زندانی! تو که زندان، گلستان عبادت و خلوت تو شده بود و زندانیان سنگ دل، اسیر کرامت و زرگواری ات. تو که زنجیرهای ستم و تازیانه های دشمنی و کینه، قبل از شکنجه و آزار تو به سجده افتادند و دل بی رحمشان در برابر خلق نیکوی تو به رحم آمد. سلام خدا بر تو ای امام هفتمین که تن رنجیده و روح بلندت، شاهد مظلومیت خاندان توست. سلام و درود بی پایان الهی بر تو و دودمان پاک تو باد.

 

 

امام کاظم ‏علیه السلام: مَن کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَف َّ اللَّهُ عَنهُ عَذابَ یَومِ القِیامَة؛

هر کس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قیامت از او باز مى‏دارد.

قال صادق (ع) ۲

وَ أَعْلَمُ النَّاسِ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِهِ

و داناترین مردم آنکه دانش مردم را با دانش خود جمع کند.

 

وَ أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ

و شجاع‏ترین مردم آنکه بر هواى نفس خود غالب آید.

                                            

                                             وَ أَکْثَرُ النَّاسِ قِیمَةً أَکْثَرُهُمْ عِلْماً

و پربهاترین مردم دانشمندترین آنها است.

 

وَ أَقَلُّ النَّاسِ قِیمَةً أَقَلُّهُمْ عِلْماً

و کم‏بهاترین مردم کم‏دانش‏ ترین آنها است.

 

وَ أَقَلُّ النَّاسِ لَذَّةً الْحَسُودُ

و کم‏لذت‏ ترین مردم حسود است.

 

وَ أَقَلُّ النَّاسِ رَاحَةً الْبَخِیلُ

و کم راحت ‏ترین مردم بخیل است .

 

وَ أَبْخَلُ النَّاسِ مَنْ بَخِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ

و بخیل ترین مردم آنکه بخل ورزد بدانچه خدا بر او واجب کرده است .

 

وَ أَوْلَى النَّاسِ بِالْحَقِّ أَعْلَمُهُمْ بِهِ

و سزاوارترین مردم به حق داناترین مردم به حق است .

 

وَ أَقَلُّ النَّاسِ حُرْمَةً الْفَاسِقُ

و کم حرمت‏ ترین مردم فاسق است.

کمی تامل

پسر نوح به خواستگاری دختر هابیل رفت. دختر هابیل جوابش کرد و گفت: نه، هرگز؛همسری ام را سزاوار نیستی؛تو با بدان نشستی و خاندان نبوتت گم شد.تو همانی که بر کشتی سوار نشدی. خدا را نادیده گرفتی و فرمانش را. به پدرت پشت کردی،به پیمان و پیامش نیز
غرورت غرقت کرد. دیدی که نه شنا به کارت آمد نه بلندی کوهها؟
پسر نوح گفت: اما آن که غرق می شود خدا راخالصانه تر صدا می زند،تا آن که بر کشتی سوار است. من خدایم را لا به لای طوفان یافتم، در دل مرگ و سهمگینی سیل
دختر هابیل گفت: ایمان، پیش از واقعه به کار می آید. در آن هول و هراسی که تو گرفتار شدی،هر کفری بدل به ایمان می شود. آن چه تو به آن رسیدی ، ایمان به اختیار نبود، پس گردنی خدا بود که گردنت را شکست
پسر نوح گفت: آنها که بر کشتی سوارند امنند و خدایی کجدار ومریض دارند که به بادی ممکن است از دستشان برود. من آن غریقم که به چنان خدای مهیبی رسیدم که با چشمان بسته نیز می بینمش و با دستان بسته نیز لمسش می کنم. خدای من چنان خطیر است که هیچ طوفانی آن را از کفم نمی برد
دختر هابیل گفت: باری تو سرکشی کردی و گناهکاری. گناهت هرگز بخشیده نخواهد شد
پسر نوح خندید و خندید و خندید و گفت: شاید آن که جسارت عصیان دارد،شجاعت توبه نیز داشته باشد. شاید آن خدا که مجال سرکشی داد، فرصت بخشیده شدن هم داده باشد
دختر هابیل سکوت کرد و سکوت کرد و سکوت کرد و آنگاه گفت: شاید. شاید پرهیزکاری من به ترس و تردید آغشته باشد.اما نام عصیان تو دلیری نبود. دنیا کوتاه است وآدمی کوتاهتر. مجال آزمون و خطا این همه نیست
پسر نوح گفت: به این درخت نگاه کن. به شاخه هایش.پیش از آنکه دست های درخت به نور برسند، پاهایش تاریکی را تجربه کرده اند. گاهی برای رسیدن به نور باید از تاریکی عبور کرد. گاهی برای رسیدن به خدا باید از پل گناه گذشت
من اینگونه به خدا رسیدم. راه من اما راه خوبی نیست. راه تو زیباتر است، راه تو
مطمئن تر، دختر هابیل
پسر نوح این را گفت و رفت. دختر هابیل تا دور دستها تماشایش کرد و سالهاست که منتظر است و سالهاست که با خود می گوید: آیا همسریش را سزاوار بودم؟