آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

قال الصادق (ع)

امام صادق علیه السلام فرمود:

عْبَدُ النَّاسِ مَنْ أَقَامَ الْفَرَائِضَ

عابدترین مردم کسى است که همان واجبات را بجا آورد.

وَ أَسْخَى النَّاسِ مَنْ أَدَّى زَکَاةَ مَالِهِ

و سخى ترین مردم کسى است که زکاة مالش را بدهد.

وَ أَزْهَدُ النَّاسِ مَنِ اجْتَنَبَ الْحَرَامَ

و زاهدترین مردم کسى است که از حرام برکنار شود.

وَ أَتْقَى النَّاسِ مَنْ قَالَ الْحَقَّ فِیمَا لَهُ وَ عَلَیْهِ

و با تقواترین مردم کسى است که در سود و زیان خود حق گوید. و زاهدترین مردم کسى است که از حرام برکنار شود.

وَ أَعْدَلُ النَّاسِ مَنْ رَضِیَ لِلنَّاسِ مَا یَرْضَى لِنَفْسِهِ وَ کَرِهَ لَهُمْ مَا یَکْرَهُ لِنَفْسِهِ

 و عاقلترین مردم آنکه بپسندد براى مردم آنچه براى خود پسندد و بد دارد براى مردم آنچه براى خود بد دارد.

وَ أَکْیَسُ النَّاسِ مَنْ کَانَ أَشَدَّ ذِکْراً لِلْمَوْتِ

و زیرکترین مردم کسی است که بیشتر یاد مرگ باشد.

وَ أَغْبَطُ النَّاسِ مَنْ کَانَ تَحْتَ التُّرَابِ قَدْ أَمِنَ الْعِقَابَ وَ یَرْجُو الثَّوَابَ

 و رشک آورترین کس (که انسان به حال او غبطه می خورد ) آنکه زیر خاک است و از کیفر گناه آسوده و امید ثواب دارد.

وَ أَغْفَلُ النَّاسِ مَنْ لَمْ یَتَّعِظْ بِتَغَیُّرِ الدُّنْیَا مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ

 و غافل ترین مردم آنکه از دیگرگونى جهان پند نپذیرد.

وَ أَعْظَمُ النَّاسِ فِی الدُّنْیَا خَطَراً مَنْ لَمْ یَجْعَلْ لِلدُّنْیَا عِنْدَهُ خَطَراً

و معتبرترین مردم آنکه بدنیا اعتبارى ننهد.

وَ أَعْلَمُ النَّاسِ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِهِ

و داناترین مردم آنکه دانش مردم را با دانش خود جمع کند.

 

در غذاى جسم سختگیرند اما...

در غذاى جسم سختگیرند اما...

 

امام حسن(علیه السلام) مى فرماید:

 

عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَفَکَّرُ فى مَأْکُولِه کَیْفَ لا یَتَفَکَّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ وَیُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیهِ(1)

ترجمه

عجب دارم از آنها که به غذاى جسم خود مى اندیشند; امّا به غذاى روح خود نمى اندیشند، خوراک ناراحت کننده از شکم دور مى دارند; امّا قلب خود را با مطالب هلاکت زا آکنده مى کنند.

 

همان طور که پیشواى بزرگ ما فرموده مردم معمولا در غذاى جسمانى خود سختگیرند جز در پرتو نور چراغ دست به سفره نمى برند، و جز با چشم باز لقمه بر نمى گیرند، از غذاهاى مشکوک مى پرهیزند، و بعضى هزار گونه نکات بهداشتى را در تغذیه جسم رعایت مى کنند.

امّا در غذاى جان، با چشم بسته، در لابه لاى ظلمت هاى بى خبرى، هرگونه غذاى فکرى مشکوکى را در درون جان خود مى ریزند، گفتار دوستان نامناسب، مطبوعات بدآموز، تبلیغات مشکوک یا مسموم همه را به آسانى مى پذیرند و این جاى بسیار شگفتى است.


1. سفینة البحار ماده طعم.

یاد بزرگان

یاد بزرگان

به بهانه درگذشت دکتر علی شریعتی

 

تا وقتی هستند قدرشان را نمی دانیم .اما وقتی نیستند تازه می فهمیم که چه کسی را از دست داده ایم

 

این جمله خیلی معنی داره، تو این دوره زمونه هم خیلی کاربرد داره این طور نیست؟

 

می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم(علی شریعتی)

 

" گمشده"
هر کسی گمشده ای دارد ،
و خدا گمشده ای داشت .
هر کسی دو تاست ،
و خدا یکی بود .
و یکی چگونه میتوانست باشد ؟
هر کسی به اندازه ای که احساسش میکنند ،هست ،
و خدا کسی که احساسش کند ، نداشت.
.........
در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود و آن کلمه خدا بود .
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود .
....... حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود ، نمیگوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن ،
حرفهایی که هرگز سر به ابتذال کفتن فرود نمی آورند.
........... و خدا برای نگفتن ، حرف های بسیار داشت.
........... و خدا تنها بود
هر کسی گمشده ای دارد.
و خدا گمشده ای داشت(علی شریعتی)

 

صفات مومن

                       پنجاه صفت از مومن در کلام امام صادق (ع) :

ابو سلیمان حلوانی» از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود:

صفت مومن نیرومندی است در دین، و احتیاط است در نرمش، و ایمان است در باور و یقین، و حرص و علاقه شدید در فهم و فقه، و نشاط و جدیّت در هدایت، و نیکی در پایداری و استقامت، و چشم پوشی و خودداری هنگام شهوت و هوس، و دانش در حلم و بردباری، و شکرگزاری در مدارا، و بخشندگی در حقّ، و میانه روی در غنی و بی نیازی، و آراستگی در فقر و بی چیزی، و گذشت در نیرومندی، و طاعت و بندگی در خیرخواهی، و پارسائی در خواهش و میل، و رغبت شدید در جهاد، و نماز در گرفتاری، و شکیبائی در سختی، و در سختی ها بامتانت، و در ناخوشایندی ها شکیبا، و در رفاه و خوشی ها شکرگزار است؛ غیبت نمی کند، و تکبّر نمی ورزد، و تعدّی و تجاوز نمی نماید و اگر بر او تعدّی و ستمی شود شکیبائی می کند، و از خویشاوند نمی بُرد، و سست و ضعیف، و سخت دل و خشن و بدخُلق نیست، نگاهش از کنترل او خارج نمی شود، و شکمش او را به رسوائی نمی کشاند، و عورتش بر او چیره نمی گردد، و به مردم حسد نمی ورزد، و سستی نمی کند، و تبذیر و تلف و اسراف و زیاده روی نمی نماید، بلکه میانه روی می کند، و به ستمدیده یاری و به مستمندان مهربانی می نماید، نَفسش از او در زحمت و مردم از او در راحت هستند، در جاه دنیا رغبت و از رنج آن بی تابی نمی کند؛ مردم کاری و مهمّی دارند (دنیا) که به آن روی آورده اند و او مهّم دیگری دارد (دین و آخرت) که او را به خود مشغول ساخته است؛ در حلم و بردباریش نقصانی و در رای و اندیشه اش سستی و در دینش تباهی دیده نمی شود؛ کسی را که با او مشورت نماید راهنمائی می کند، و هرکس را که به او کمک کند یاری می نماید، از باطل و فحش و جهالت می ترسد و می گریزد؛ و اینهاست صفت مومن.

از کتاب نصایح آیت الله مشکینی

نماز

در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست ولی در نماز پایان است. شاید این بدین معنیست که پایان نماز آغاز دیدار است...(شریعتی)

سخن بزرگان

خدایا مرا هرگز مراد بی شعورها و محبوب نمک های میوه مگردان. خدایا به من توفیق تلاش ، در شکست ؛ صبر ، در نومیدی ؛ رفتن ، بی همراه ؛ جهاد ، بی سلاح ؛ کار ، بی پاداش ؛ فداکاری ، در سکوت ؛ دین ، بی دنیا ؛ مذهب ، بی عوام ؛ عظمت ، بی نام ؛ خدمت ، بی نان ؛ ایمان ، بی ریا ؛ خوبی ، بی نمود ؛ گستاخی ، بی خامی ؛ مناعت ، بی غرور ؛ عشق ، بی هوس ؛ تنهایی ، در انبوه جمعیت ؛ دوست داشتن ، بی آن که دوست بداند ؛ روزی کن. : خدایا این آیه را که بر زبان داستایوسکی رانده ای ، بر دل های روشنفکران فرود آر که : " اگر خدا نباشد ، همه چیز مجاز است " جهان فاقد معنی و زندگی فاقد هدف و انسان پوچ است و انسان فاقد معنی ، فاقد مسئولیت نیز هست. (شریعتی)

انتخاب درست

انتخاب درست

امام صادق(ع) رفقا را سه نوع مى‏داند:

1- کسى که مانند غذا به آن نیاز هست و آن «رفیق عاقل‏» است.

2- کسى که وجود او براى انسان به منزله بیمارى مزاحم و رنج‏آور است و آن «رفیق احمق‏» است.

3- کسى که وجودش به منزله داروى شفا بخش است و آن «رفیق روشن‏بین و اهل خرد» است. (2)

 

شیوه انتخاب دوست در نگاه پیشواى ششم، این گونه است:

«رفاقت، حدودى دارد، کسى که تمام آن حدود را دارا نیست، کامل ‏نیست، و آن کس که داراى هیچ یک از آن حدود نیست، اساساً دوست‏ نیست:

1- ظاهر و باطن رفیق، نسبت‏ به تو یکسان باشد.

2- زیبایى و آبروى تو را جمال خود بیند و نازیبایى تو را نازیبایى خود بداند.

3- دست‏ یافتن به مال یا رسیدن به مقام، روش دوستانه او را نسبت ‏به تو تغییر ندهد.

4- در زمینه رفاقت، از آنچه در اختیار دارد، نسبت‏ به تومضایقه ننماید.

5- تو را در مواقع گرفتارى و مصیبت ترک نگوید.» (3)

 

«دوست آینه تمام نماى دوست‏» است و دو دوست مثل دو دست‏اند که‏آلایش یکدیگر را مى‏شویند و به فرموده امام صادق(ع): «کسى که ‏بیند دوستش روش ناپسندى دارد و او را بازنگرداند، با آنکه توان‏آن را دارد، به او خیانت کرده است.» (4)

امام صادق(ع) ضمن تاکید فراوان به‏انتخاب دوست‏ خوب و پایدارى ‏در این دوستى، جوانان را از رفاقت ‏با نادان و احمق پرهیزمى‏دهد:

«کسى که از رفاقت‏ با احمق پرهیز نکند، تحت تاثیر کارهاى‏احمقانه وى قرار مى‏گیرد و اخلاقش همانند اخلاق ناپسند اومى‏شود.» (5)

در فرهنگ نورانى حدیثى ما، جوانان را از رفاقت ‏با «بدنامان‏» برحذر داشته، (6) آنان را به دورى از دوستان خائن و متجاوز وسخن چین ترغیب مى‏سازند، امام صادق(ع) مى‏فرماید:

«از سه طائفه مردم کناره‏گیرى کن و هرگز طرح دوستى و رفاقت ‏باآن مریز; خائن، ستمکار و سخن چین. زیرا کسى که براى تو به ‏دیگرى خیانت کند، روزى نیز به تو خیانت ‏خواهد کرد و کسى که ‏براى تو به دیگران ظلم و تجاوز کند، به تو نیز ظلم خواهد کرد وکسى که از دیگران نزد تو سخن چینى کند، علیه تو نیز نزد دیگران ‏نمامى خواهد نمود.» (7)

راه و «رسم رفاقت‏» در ثبات و پایدارى دوستى مؤثر است، گوشه‏اى‏از شیوه آن را در کلام امام صادق(ع) مى‏نگریم:

«کمترین حق آن است که:

دوست‏ بدارى براى او چیزى که براى خود دوست مى‏دارى. کراهت داشته‏ باشى در حق او، از آن‏چه براى خود کراهت دارى. از خشم اوبپرهیزى، به دنبال رضا وخشنودى او باشى. با جان و مال و زبان ودست و پایت او را کمک کنى. مراقب و راهنماى او و آیینه اوباشى. سوگندش را قبول کنى، دعوتش را اجابت نمایى، هرگاه بیمارشد، به عیادتش بروى و هرگاه فهمیدى حاجتى دارد، قبل از این که‏بگوید، آن را انجام دهى، و وى را ناگزیر نکنى که انجام کار رااز تو درخواست کند...» (8)

 

پی نوشت ها:

1- رابطه دوستى و محبت، احمد مطهرى، ص 58.

2- تحف العقول، ص‏223.

3- الامالى، شیخ صدوق، ص‏397.

4- سفینه‏البحار، ج 2، ص‏59.

5- مستدرک الوسایل، نورى، ج 2، ص 64.

6- وسایل الشیعه، ج‏3، ص‏206.

7- تحف العقول، ص‏326.

8- اصول کافى، ج 2، ص‏169.