روزی امّ سلمه به عیادت فاطمه (س) آمد و عرض کرد : ای دختر رسول خدا (ص)شب را با این بیماری چگونه به صبح آوردی؟
فاطمه (س) فرمودند: صبح کردم در حالی که خود را بین دو اندوه جانکاه می نگرم:
اول: جگرم از داغ پدر یک پارچه خون شده است.
دوم:دلم بر ظلمی که به وصی رسول خدا (ص) شده ، شعله ور گردیده است.