آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

سخن بزرگان

امیرالمومنین علی علیه السلام :

کسی که به تو گمان نیکی برد ، گمانش را (عملاً) تصدیق کن .

( / نهج البلاغه نامه 31)

امام جعفر صادق علیه السلام :

چندان به خداوند امیدوار باش که [این امید] تو را به نافرمانىِ او نکشانَد ، و چندان از او بیم دار که [این بیم‏] تو را از رحمت او نومید نسازد .

(تحف العقول صفحه 304)

الهی

الهی! بساز کار من  و منگر به کردار من، دلی ده که طاعت افزون کند، طاعتی ده که به بهشت رهنمون کند، علمی ده که در او آتش هوا نبود، عملی ده که درو زرق و ریا نبود، دیده ای ده که عزّ ربوبیت تو بیند. نفسی ده که حلقه ی بندگی تو گوش کند، تو شفا ساز که ازین معلولان شفایی نیاید، تو گشادی ده که ازین مغلولان کاری نگشاید، به اصلاح آر که نیک بی سامانیم، جمع دار که بس پریشانیم.

اگر شما (شهیدان) نبودید ...

اگر شما (شهیدان) نبودید ...

همیشه در قلب ما هستید. پیش ما عزیز هستید. هر وقت به شما فکر می کنیم هر وقت به یاد شما می‌افتیم. قلبمان می تپد و اشک در چشمهایمان جمع می شود. با شما هستیم؛ با شما که در روزهای سخت در برابر تجاوز دشمن ایستادید و شجاعانه شهید شدید. با شما هستیم، با شما که اجازه ندادید دشمن موفق شود.

با شما هستیم؛ با شما که در آن روزهای آتش و خون، به یاری انقلاب و سرزمین خود برخاستید و چون سروهایی بلند و پر شکوه، زیبا و با عظمت، در برابر دشمن صف بستید و آتش کینه او را به جان خریدید و داغ حسرت پیروزی را بر دل آنها گذاشتید.

شما به گردن ما حق دارید، شما به گردن فرزندان ما هم حق دارید، یعنی آنهایی که بعد از ما خواهند آمد و در ایران زندگی خواهند کرد. اگر شما نبودید، امروز ما چه وضعی داشتیم؟ آواره کدام سرزمین بودیم؟ چشممان به کمکهای بشر دوستانه کدام کشور بود؟ زیر کدام چادر درس می خواندیم؟ آری اگر شما نبودید، دشمن وحشی چه به روزگارمان می آورد؟ خوش به حال شما که موقعیت شناس بودید و فهمیدید که چه باید بکنید. مگر می شود شما را فراموش کرد؟! مگر از یاد رفتنی هستید؟!

مطمئن باشید تا روزی که حق هست، اسلام، قرآن و ایران عزیز هست، شما هم هستید.

شما با ما زندگی می کنید، اما نه در کنار ما بلکه در قلب تک تک ما.

 

الهی

الهی! گاهی بخود نگرم گویم از من زارتر کیست، گاهی بتو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست؟

 گاهی که به طینت تو افتد نظرم، گویم که من از هرچه به عالم بَتَرم، چون از صفت خویشتن اندر گذرم، از عرش همی به خویشتن در نگرم