آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

فجر۱

پنج شنبه 12 بهمن 1357

 * امام آمد

 *  پخش مستقیم مراسم ورود امام از تلویزیون ، به علّت هجوم مأموران قطع شد .

   *  امام خطاب به بختیار : مملکت دو دولت ندارد . تو غیر قانونی هستی برو .

          شکر خدا که پهلوی فنا شد        روح خدا رهبر دین ما شد 

نم نم بارون می یاد             خمینی تهرون می یاد

امام ! نیایشگر گریان نیمه شبها

اولین کار بزرگ امام : احیای اسلام

  امام خمینی « ره » : ولایتی که  برای  پیغمبر اکرم « ص »  وائمه « ع » 

 می باشد  برای  فقیه هم ثابت است . در این مطلب هیچ شکی نیست .

 

 

فجر

مِلَّت ، بسیج           پیران ، چریک

 جوانان ، پاسدار     عشایر ، مسلّح

     کُردها ، پیشمرگ                

   هر روز  عاشورا

اسلام ، عزیز

مسلمان ، سربلند

قرآن ، حاکم

طاغوت ، فراری

صف ها ، متّحد

مشتها ، گره خورده

تکبیرها ، بلند

                                    امام آمد

 

 

انتخاب کنیم عشق ورزیدن یا دوست داشتن

انتخاب کنیم عشق ورزیدن یا دوست داشتن

عشق جنون است و جنون چیزی جر خرابی و پریشانی فهمیدن و اندیشیدن نیست. اما دوست داشتن در اوج معراجش، از سر حد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می برد.

عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد.
عشق تنها یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق.
عشق در دریا غرق شده است و دوست داشتن در دریا شناکردن.
عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد.
عشق خشن است و شدید و در عین حال پایدار و سرشار از اطمینان.
عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر. از عشق هرچه بیشتر بنوشیم، سیراب تر می شویم و از دوست داشتن هرچه بیشتر، تشنه تر. عشق هرچه دیرتر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن نوتر.

عشق نیرویی است در عاشق که او را به سوی معشوق می کشاند و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست که دوست را به دوست می برد. عشق تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.
عشق رو به جانب خود دارد، خودخواه است و خودپا و حسود، و معشوق را برای خویش می پرستد و می ستاید اما دوست داشتن رو به جانب دوست دارد، دوست خواه است و دوست پا و خود ر ا برای دوست می خواهد و او را برای او دوست می دارد و خود در میانه نیست.

آری...که دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز، خود را تا سطح بلندترین قله عشق های بلند، پایین نخواهم آورد. ((دکتر شریعتی))

 

خوشا به حال آنان که دوست داشتنی آسمانی دارند

در مناجات خدای متعال

در مناجات خدای متعال

بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا زگل

به فصل خزان در نبینی درخت
که بی برگ ماند ز سرمای سخت

برآرد تهی دست های نیاز
ز رحمت نگردد تهی دست باز

مپندار از آن در که هرگز نبست
که نومید گردد برآورده دست

قضا خلعتی نامدارش دهد
قدر میوه در آستینش نهد

همه طاعت آرند و مسکین نیاز
بیا تا به درگاه مسکین نواز

چو شاخ برهنه برآریم دست
که بی برگ از این بیش نتوان نشست

خداوندگارا نظر کن به جود
که جرم آمد از بندگان در وجود

گناه آید از بنده خاکسار
به امید عفو خداوندگار

کریما به رزق تو پرورده ایم
به انعام و لطف تو خو کرده ایم

گدا چون کرم بیند و لطف و ناز
نگردد ز دنبال بخشنده باز

چو ما را به دنبال کردی عزیز
به عقبی همین چشم داریم نیز

عزیزی و خواری تو بخشی و بس
عزیز تو خواری نبیند زکس

خدایا به عزت که خوارم مکن
به ذل ّ گنه شرمسارم نکن

مسلط مکن چون منی بر سرم
ز دست تو به گر عقوبت برم

به گیتی نباشد بتر زین بدی
جفا بردن از دست همچون خودی

مرا شرمساری ز روی تو بس
دگر شرمسارم مکن پیش کس

گرم بر سر افتد ز تو سایه ایی
سپهرم بود کمترین پایه ایی

اگر تاج بخشی سرافراز دم
تو بردار تا کس نیندازدم

تنم می بلرزد چو یاد آورم
مناجات شوریده ایی در حرم

که می گفت شوریده دلفّکار
الها ببخش و به ذلّم مدار

همی گفت با حق به زاری بسی
میفکن که دستم نگیرد کسی

به لطفم بخوان و مران از درم
ندارد به جز آستانت سرم

تو دانی که مسکین و بیچاره ایم
فرومانده نفس امّاره ایم

نمی تازد این نفس سرکش چنان
که عقلش تواند گرفتن عنان

که با نفس و شیطان برآید به زور؟
مصاف پلنگان نیاید ز مور

به مردان راهت که راهی بده
وز این دشمنانم پناهی بده

خدایا به ذات خداوندیت
به اوصاف بی مثل و مانندیت

به لبیک حجاج بیت الحرام
به مدفون یثرب علیه السلام

به تکبیر مردان شمشیر زن
که مرد وغا را شمارند زن

به طاعات پیران آراسته
به صدق جوانان نوخاسته

که ما را در آن ورطه یک نفس
ز ننگ دو گفتن به فریاد رس

امید است از آنان که طاعت کنند
که بی طاعتان را شفاعت کنند

به پاکان کز آلایشم دور دار
و گر زلتی رفت معذور دار

به پیران پشت از عبادات دو تا
ز شرم گنه دیده بر پشت پا

که چشمم ز روی سعادت مبند
زبانم به وقت شهادت مبند

چراغ یقینم فرا راه دار
ز بد کردنم دست کوتاه دار

بگردان ز نا دیدنی دیده ام
مده دست بر ناپسندیده ام

من آن ذره ام در هوای تو نیست
وجود و عدم در ظلامم یکی است

ز خورشید لطفتت شعاعی بسم
که جز در شعاعت نبیند کسم

بدی را نگه کن که بهتر کس است
گدا را ز شاه التفاتی بس است

مرا گر بگیری به انصاف و داد
بنالم که لطفت نه این وعده داد

خدایا به ذلت مران از درم
که صورت نبندد دری دیگرم

ور از جهل غایب شدم روز چند
کنون کامدم در به روی نبند

چه عذر آرم از ننگ تر دامنی
مگر از پیشاورم کای غنی

فقیرم به جرم گناهم مگیر
غنی را ترحم بود بر فقیر

چرا باید از ضعف حالم گریست
اگر من ضعیفم پناهم قوی است

خدایا ! به غفلت شکستیم عهد
چه زور آورد با قضا دست جهد ؟

چه برخیزد از دست تدبیرمان ؟
همین نکته بس عذر تقصیر ما

همه هر چه کردند تو بر هم زدی
چه قوت کند با خدایی خودی ؟

نه من سر ز حکمت به در می برم
که حکمت چنین می رود بر سرم

 

گوشتو بیار جلو

گوشِتو بیار جلو

 

* : بقیة کرایه ام را نداد و رفت ... .      + : حتماً یادش رفت .

 

* : دستش را از روی بوق بر نمی داشت .      + : راهش می دهم . شاید عجله دارد .

 

* : عجله  داشتم  .  تند تند راه   می رفتم . محکم به چیزی خوردم ، آدم بود .

+ : منتظر بودم بگوید : مگر کوری ؟  دستش را به طرفم دراز کرد  . با  من  دست  داد .

 

* : توی دوستان به بمب خنده معروف بود . هر جا پا می گذاشت خنده هم می آمد .

+ : به سربازی رفت ، چقدر دلتنگ او بودیم .   جای خالیش خیلی احساس می شد .

 

* : هر شب توی مسجد می دیدمش . خیلی خوش اخلاق بود .  

   + : یک شب نیامد . کسی نبود که سراغش را نگیرد .

 

* : گوشة آئینة خانه ام نوشته بود : « خدا زیباست و زیبائی را دوست دارد »  

+ : من هم کنارش نوشتم ، هر چهره ای با لبخند زیباتر است .

 

* : دو کورس از مقصدم دور شدم . دلم نمی آمد پیاده شوم .   

 + : چقدر راننده زیبا سخن می گفت .

 

* : همیشه پیش سلام بود . یک روز خواستم او را غافلگیر کنم .   

  + : برندة مسابقه باز هم خودش بود .

 

* : خانواده اش مرا پسندیده بود ، من که هیچ نداشتم   

   + : بعدها فهمیدم که به خاطر خوشروئی ام بوده .

 

الهی

الهی! گاهی به خود نگرم گویم از من زارتر کیست؟ بنده چون به فعل خود نگرد به زبان تحقیر از کوفتگی و شکستگی گوید: پر آب دو دیده و پر آتش جگرم، پر باده دو دستم و پر از خاک سرم، چون به لطف الهی و فضل ربانی نگرد، به زبان شادی و نعمت آزادی گوید.

 

 چه کند عرش که او غاشیه ی من نکشد         چون به دل غاشیه ی حکم و قضای تو کشم

بوی جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم             شاخ عزّ رویدم از دل چو بلای تو کشم

 

الهی! به هر صفت که هستم بر خواست تو موقوفم، به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، تا جان دارم رخت از این کوی بر ندارم، او که تو در زندگانی اویی جاوید زنده است.

ای یار مهربان! بارم ده تا قصه ی درد خود به تو پردازم، و بر درگاه تو می زارم و در امیدِ بیم آمیز می نازم.

وای بر ما (۲)

بزرگراهی به وسعت تمامی آسمان (اتوبان شهید همت)

 

 

آری اینجا اتوبان همت غرب به شرق است

اما نه اینجا اتوبان شهید همت غرب به شرق است

 

آنقدر اسیر این دنیای مادی و سراسر آلوده شده ام که من نیز فراموش کردم که این واژه شهید چقدر اهمیت دارد برای این بزرگراه،آنقدر از شهدا دور شده ام که بدون توجه به نام این بزرگراه از آن رفت و آمد می کنم.

چرا ؟؟؟؟؟؟

 

بازم خدا پدر . مادر این گوینده رادیو پیام را بیامرزد که هنگام اعلام اخبار ترافیکی به ما گوش زد می کند که اینجا بزرگراه شهید همت است و اگه کمی معرفت داشته باشیم می فهمیم که.........................................

به راستی کدامین ما شهید همت را می شنایم به خدا هیچ کداممان نمیشناسیم

و کجان مردان بی ادعا ؟

خیلی ها دارن این شعار رو می دن. با چه دک و پزی هم .

تسبیح به دست . انگشتر های جو واجور . یقه ها بسته . ریش تا کجا !

حاج آقا تو رو خدا التماس دعا

چقدر ما مسلمونی کردیم !

چقدر شیعه مولا علی بودیم !

چقدر منتظر امام زمانیم ؟!

حاج همت اگه الان بود چیکار می کرد ؟

تا حالا فکر کردین به این ؟

تا کی می خوایم ادا در بیاریم ؟

تا کی می خوایم عکس حاجی رو بزرگ کنیم بزنیم دیوار اتاقمون ؟!

تا کی می خوایم عکس شهدا و آقا و امام جمع کنیم تو آلبوم هامون ؟