السلام علیکَ یا ابا عَبداللهِ وَ علی الاَرواح الَّتی حَلت بفنآئِکَ علیکَ مِنی سلامُ الله ابداً ما بَقیتُ وَ بقیَ اللیلُ وَ النهارَوَ لاجعلهُ اللهُ اخرَ العهدِمنی لزیارتکم السلامُ علی الحسین وعلی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
تأثیری که حادثه کربلا و قیام حسین بن علی (علیهماالسلام) بر اندیشه مردم جهان، حتی غیر مسلمانان داشته، بسیار است. عظمت قیام و اوج فداکاری و ویژگیهای دیگر امام و یارانش سبب شده که اظهار نظرهای بسیاری درباره این نهضت و حماسه آفرینان عاشورا داشته باشند. نقل سخنان همه آن کسان کتاب قطوری میشود. به ویژه که برخی از نویسندگان غیرمسلمان مستقلا کتابهایی درباره این حادثه نوشتهاند. در اینجا تنها تعدادی اندک از این نظرها (از مسلمان غیرمسلمان) آورده میشود:
ـ مهاتماگاندی (رهبر استقلال هند): من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه کافی به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از امام حسین پیروی کند.
ـ محمد علی جناح (قائد اعظم پاکستان): هیچ نمونهای از شجاعت، بهتر از آنکه امام حسین از لحاظ فداکاری و تهور نشان داد در عالم پیدا نمیشود. به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد پیروی نماید.
ـ چارلزدیکنز (نویسنده معروف انگلیسی): اگر منظور امام حسین جنگ در راه خواستههای دنیایی بود، من نمیفهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم مینماید که او فقط به خاطر اسلام، فداکاری خویش را انجام داد.
ـ توماس کارلایل (فیلسوف و مورخ انگیسی): بهترین درسی که از تراژدی کربلا میگیریم، این است که حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن کردند که تفوق عددی در جایی که حق با باطل رو برو میشود اهمیت ندارد و پیروزی حسین با وجود اقلیتی که داشت، باعث شگفتی من است.
بدون تعارف
بدون تعارف به فرمودة امیرالمومنین علی « علیه السلام » :
· با مؤمن برای رضای خدا ، دوست باش و هر شخص صالح را برای صالح و شایستگیش دوست بدار .
· بدترین دوستان کسی است که انسان برای او به زحمت و تکلف می افتد .
· هرکس با دوست خود رودربایستی داشته باشد ، دوستیشان دوام پیدا نخواهد کرد .
· دوستی که به تو حسد ورزد رفاقت و دوستیش ، ناسالم است .
· دوستی که معصیت و نافرمانی خدا را در نظر تو بیاراید و زیبا نشان دهد بدترین دوست است .
· یک دوست وقتی دوست حقیقی است که بهنگام گرفتاری تو را فراموش نکند و در نبودن تو مدافع تو بوده و پس از وفات تو ، همچنان به یاد تو باشد .
پیش از آنکه بمیری نَفست را بمیران .
به امام علی « علیه السلام » خبر رسید معاویه تصمیم دارد با لشکر مجهز به سرزمینهای اسلامی حمله کند . علی « علیه السلام » برای سرکوبی دشمنان از کوفه بیرون آمد . و با سپاه مجهز به سوی صفین حرکت کردند در سر راه به شهر مدائن رسیدند و وارد کاخ کسری شدند . حضرت پس از ادای نماز با گروهی از یارانش مشغول گشت و گذار در ویرانه های کاخ انوشیروان شدند و به هر قسمت کاخ که می رسیدند کارهایی را که در آنجا انجام شده بود به یارانش توضیح می دادند به طوری که باعث تعجب اصحاب می شد و عاقبت یکی از آنان گفت : یا امیرالمؤمنین ! آنچنان وضع کاخ را توضیح می دهید گویا شما مدتها اینجا زندگی کرده اید ! در آن لحظات که ویرانه های کاخها و تالارها را تماشا می کردند ، ناگاه علی « علیه السلام » جمجمه ای پوسیده را در گوشة خرابه دید ، به فرمودة امیرالمؤمنین جمجمه را در طشت آبی گذاشتند . آنگاه علی « علیه السلام » خطاب به جمجمه فرمود ، ای جمجمه ؛ بگو من کیستم و تو کیستی ؟ جمجمه با بیان رسا گفت : تو امیرالمؤمنین ، سرور جانشینان و رهبر پرهیزگاران هستی و من بنده ای از بندگان خدا هستم .
علی « علیه السلام » پرسید : حالت چگونه است ؟
جواب داد : یا امیرالمؤمنین من پادشاه عادلی بودم ، نسبت به زیردستان مهر و محبت داشتم ، راضی نبودم کسی در حکومت من ستم ببیند . ولی در دین مجوسی ( آتش پرست ) به سر می بردم . هنگامی که پیامبر اکرم « صلوات ا... علیه » به دنیا آمد کاخ من شکافی برداشت . آنگاه که به رسالت مبعوث شد من خواستم اسلام را بپذیرم ولی زرق و برق سلطنت مرا از ایمان و اسلام بازداشت و اکنون پشیمانم . ای کاش که من هم ایمان می آوردم و اینک از بهشت محروم هستم و در عین حال به خاطر عدالت از آتش دوزخ هم در امانم . وای به حالم ! اگر ایمان می آوردم من هم با تو بودم ، ای امیرالمؤمنین و ای بزرگ خاندان پیامبر .
الهی! ما را بر این درگاه همه نیاز روزی بود که: قطره ای از آن شراب بر دل ما ریزی. تا کِی ما را بر آب و آتش بر هم آمیزی؟ ای بخت ما از دوست رستخیزی.
خداوندا! خود کردم و خود خریدم، آتش بر خود خود افروزانیدم، از دوستی آواز دادم، دل و جان فراناز دادم.
مهربانا! اکنون که در غرقابم، دستم گیر که گرم افتادم.
الهی! دانی به چه شادم با آنکه نه به خویشتن به تو افتادم تو خواستی نه من خواستم، دوست بر بالین دیدم چون از خواب برخاستم.
الهی! فریاد از این خواری خود، که کس را ندیدم به زاری خود،
فریاد از این سوز که از فوت تو در جان ما! در عالم کس نیست که ببخشد بروز و زمان ما.
امام صادق « علیه السلام » :
امیرالمؤمنین دری است که از غیر آن به خدا نتوان رسید .
« اصول کافی ، ج1 ، ص281 »