علامه حسن زاده آملی و شبهای قدر
عزیزان من در شبهای قدر وقتتان را مغتنم بشمارید ، شما هنوز جوانید . در مورد حضرت یحیی « علیه السلام » داریم که : « وَاَتَیناهُ الحُکمَ صَبِیًّا » .حضرت یحیی « علیه السلام » هنوز صغیر بود ، کودکانی آمدند پیش او که بیا برویم بازی . فرمود : ما برای بازی خلق نشده ایم ، دنیای ما دنیای بازی نیست !
الآن خیلی بزرگسالها مشغول بازی هستند ، سابقاً یادم هست بچه ها قلعه بازی می کردند و با هم جنگ و دعوا می کردند ، قلعه های یکدیگر را تصرف می نمودند و عاقبت هنگام غروب ، همه را رها کرده به خانه های خود می رفتند ، کلاً انسانها هم اکنون ، مشغول قلعه بازی هستند و در آخر هم ، هیچ گیرشان نمی آید .
الهی! به لطف ما را دستگیر و پای دار که دل در قرب کرم است و جان در انتظار و در پیش حجاب بسیار.
الهی! حجاب ها از راه بردار و ما را به ما مگذار.
چه طور ! ؟ گفت : گربه را در کیسه ای می اندازم و روی دوشم می گذارم و به بیراهه می روم تا
جایی که دیگر پاهایم طاقت رفتن و برگشتن نداشته باشد و در آن جا هیچ چیزی برای خوردن پیدا
نشود ، آن وقت باید گربه را بخورم تا از گرسنگی نمیرم و لذا همان گربه را می خورم .
ما بعضی مواقع برای خودمان همین طور برنامه ریزی می کنیم ، خودمان را در تنگناهای بی برکتی
می اندازیم و بعد هم مجبور می شویم به احکام و لوازم آن تنگناها تن بدهیم . این تمدن با ما کاری
کرده است که همة ما گربه خور شده ایم . گاومان را فروختیم یا کشتیم ، بعد به شهر آمدیم در صف
تقسیم شیر پاستوریزه ایستادیم . بعد می گوید : آقا مگر در این دنیا یک لیتر شیر حقم نیست ؟ آری ؛
حقّت هست ولی از پستان گاوت در مزرعه ! با آن همه برکتهای جانبی . به جای آنکه گاو را به صحرا ببریم
و هم با آن شیر بسیاری از نیازهای زندگیمان را تأمین نمائیم رفاه شهری را خواسته ایم . به جای آن
سختیهای جسمی در مزرعه ، فشارهای روحی را جایگزین نموده ایم . دیگر از ساندویچ ، پیتزا ، آیس تک
و کافه تریا و رستوران خوشمان می آید . حالا که خود را در این اضطرار انداخته ایم . می گوئیم چاره ای
نداریم راست هم می گوئیم .در شرایطی که من و تو مانده ایم و یک گربه و دیگر هیچ ، جز خوردن گربه
چاره ای نداریم . آری و صد آری ، مشکل از آنجا شروع شد که ، آن روستایی ساده گفت : چرا من در ده
زندگی کنم و بروم علف بیاورم که گاو بخورد و زیر پایش را هم مجبور شوم تمیز کنم خانه و اسباب زندگی
را می فروشم و به شهر می آیم ، هر روز صبح در صف شیر پاستوریزه می روم و شیر مورد نیازم را هم
می خرم . اگر دیر بجنبد شیر پاستوریزه تمام می شود .
حالا به عشق رفاه زندگی اش شده است تلاش برای از دست ندادن زندگی .
یاعلی یعنی تمام گنجها
یاعلی یعنی کلام کاف ونون
یاعلی یعنی سرود عشق وخون
یاعلی یعنی که ذوالقرنین ما
یاعلی یعنی که صد صفین ما
یاعلی یعنی تمام چشمه ها
یاعلی یعنی که آب تشنه ها
یاعلی یعنی نگین هر نگین
یا علی یعنی امام متقین
یاعلی یعنی کتاب وحشر ونشر
یاعلی یعنی حساب وروز حشر
یاعلی یعنی کهدر جنب خدا
یاعلی دست ودل وقلب خدا
یاعلی یعنی که موقف در معاد
جوانی نزد عُمَر آمد و مال پدرش راخواست . عمر او را از پیش خود راند . آن پسر از مسجد بیرون آمد . حضرت علی علیه السّلام از احوال او پرسید . گفت : مال پدرم در نزد عُمَر است . به من نمی دهد . بر من فریاد زد و مرا از پیش خود راند .
حضرت فرمود : امروز حکمی بنمایم که خداوند متعال در فوق سبع سماوات کرده باشد و آن حکم را نمی تواند کسی بنماید مگر کسی که خداوند متعال او را برگزیده باشد و برای علم خود او را انتخاب کرده باشد . سپس آن پسر را با جمعی از صحابه که در میان آنها عمر نیز بود برسر قبر پدر آن جوان آوردند . حضرت فرمان داد تا قبر آن مرد را بشکافند . سپس فرمود تا یک دندة پهلوی او را بیرون آورند و به آن جوان گفتند که آن استخوان دنده را نزدیک ببرد و ببوید . درآن حال خون از بینی او بیرون آمد . حضرت فرمان داد تا مال را به او تحویل دهند که این پسر فرزند این میت است . سپس امیرالمؤمنین (ع) حاضرین را فرمود که آن استخوان را بو کنند . همة حاضرین این کار را کردند و از بینی هیچ کدام خون نیامد . دوباره جوان آن را بو کرد و خون زیادی از بینی او خارج شد . پس حضرت فرمود : همانا میّت ، پدر این جوان است ، مال را به او تسلیم کنید و سپس گفت به خدا قسم نَه من دروغ گفتم و نه تو ( جوان ) . ( قضاوتهای امیرالمؤمنین / ص 60 )