شیعه تا مهدی نیاد عزاداره
کی منتظر تر از آقامون :۱۱۷۵سال در انتظار
آقا شرمنده ایم
بین این همه محب ۳۱۳یار نیست
آه....
بسیجی واقعی
همت بود و باکری
براستی بسیجی واقعی کیست آیا بسیجی بودن به ............ و............. است. یا بسیجی بودن به اخلاق خوب ، دروغ نگفتن ، حق الناس نکردن و ............ است.
شما بگوئید معیار بسیجی واقعی بودن چیست؟؟؟
نجات از شقاوت : تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جملهى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است.
هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همهى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامههایشان را در جهت وصول به آن پىریزى مىکنند، مسئلهى رسیدن به سعادت و گریزانى از شقاوت است. منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد، راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از اینکه راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مىدهد و سبیل هدایت مىپیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و سبیل ضلالت و گمراهى پیش مىگیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئلهاى است که همهى آنان که به خود آمدهاند، از آن مىترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مىگذرانند از آن نیز به غفلت به سر مىبرند. لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مىکنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و وصول به سعادت مىنمایند.
مداومت بر تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است. از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نمائیم. امام صادق علیهالسلام در این رابطه مىفرماید:
«یا اباهارون، انا نأمر صبیاننا بتسبیح فاطمة علیهاالسلام کما نأمرهم بالصلاة، فألزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى». (1)
اى اباهارون! ما بچههاى خود را همانطور که به نماز امر مىکنیم به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز امر مىکنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بندهاى که بر آن مداومت نموده است.
و نیز از این حدیث شریف استفاده مىشود که شایسته است والدین محترم، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند.
دورى شیطان و خشنودى خدا شیطان همواره دشمن دیرینهى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیلهها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خوردهى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند. از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است.
بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفسزنان تسلیم شوند، و عدهاى اندک در تلاشاند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد.
وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادتهاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حقتعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است.
یکى از راههایى که مىتواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیح حضرت فاطمهى زهرا علیهاالسلام است.
امام باقر علیهالسلام مىفرماید:
«من سبح تسبیح فاطمة علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائة باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان». (2)
هرکس تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مىگیرد، و آن تسبیح به زبان صداست، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مىنماید.
و به سند معتبر از امام صادق علیهالسلام منقول است که چون آدمى در جاى خواب خود مىخوابد، فرشتهى بزرگوارى و شیطان متمردى به سوى او مىآیند، پس فرشته به او مىگوید:
روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مىگوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مىراند و از او دور مىکند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مىکند، پس باز شیطان مىآید و او را امر به گناه مىکند و ملک او را به خیر امر مىکند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مىکند و حقتعالى عبادت تمام آن شب را در نامهى عملش مىنویسد. (3)
شفاى کمشنوایى و درد جسمانى
تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام بنا بر شواهد روایى و تاریخى در بعضى موارد بر بیماریهاى جسمى نیز مؤثر بوده و باعث درمان بیمارى گوش شده است.
یکى از یاران امام صادق علیهالسلام نزد آن حضرت آمده و از کمشنوایى گوش خود نزد آن حضرت شکایت کرد، امام علیهالسلام به او فرمود:
«علیک بتسبیح فاطمة علیهاالسلام». (4)
چه چیز مانع و جلوگیر تو است و چرا غافلى از تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام؟
آن مرد پرسید: قربانت گردم، تسبیح فاطمه چیست و چگونه است؟ حضرت فرمود: سى و چهار مرتبه «اللَّهاکبر»، سى و سه مرتبه «الحمدلله» و سى و سه مرتبه «سبحاناللَّه» که صد عدد مىشود. آن مرد گوید:
«فما فعلت ذلک الا یسرا حتى اذهب عنى ما کنت اجده». (5)
و من این کار را در اندک زمانى انجام دادم و کمشنوایىام برطرف شد.
برائت از دوزخ و نفاق
چنانچه گفته شد بنا بر روایت امام صادق علیهالسلام، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از جملهى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده:
«تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال اللَّه عز و جل: «و اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا».
و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است:
«من اکثر ذکر اللَّه عز و جل احبه اللَّه و من ذکر اللَّه کثیرا کتبت له براءتان: براءة من النار و براءة من النفاق». (6)
هرکس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر که ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت (منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى.
لذا تسبیح صدیقهى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مىگردد.
غفران الهى
یکى دیگر از آثار تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام، غفران الهى است. غفران ربوبى، همهى ذنوب و آثار سوء تیرگیهاى آنها را از میان مىبرد، حجابها را برطرف کرده و نقائص وجودى انسان را کنار مىزند. اما متأسفانه کمتر کسى هست که بداند غفران یعنى چه و نیاز به آنچه معنایى دارد، و چگونه مىشود غفران الهى همهى مشکلها را حل، و فاصلهها را از میان بردارد؟ در فرق بین عفو و غفران گفته شده که: عفو الهى، نادیده گرفتن و به حساب نیاوردن لغزشها و خطاها و نقیصهها و عیبها، و محو آثار نامطلوب آنهاست. و غفران الهى عبارت است از افاضات و رحمتهایى که به دنبال نادیده گرفتن لغزشها و خطاها و نقیصهها، متوجهانسان مىگردد و او را تکمیل مىکند و نقایص و عیوب وجودى وى را برطرف مىنماید. غفران بعد از عفو است. عفو نادیده گرفتن بدیهاست و غفران، برطرف کردن آنها از وجود سالک و تبدیل آنها به خوبیها و کمالات است. عفو ربوبى، انسان را از سقوط و هلاکت نجات مىدهد و غفران الهى، به سالک پر و بال عطا مىکند و بالا مبرد. لذاست که اگر عفو و گذشت ربوبى نباشد، رهروان طریق با شکست روبرو شده و کنار زده مىشوند، و اگر غفران ربوبى نباشد، آنها از حرت و پیشرفت بازمانده و متوقف مىگردند. امام صادق علیهالسلام مىفرماید:
«من سبح تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر اللَّه له». (7)
هرکس تسبیح حضرت فاطمهى زهرا علیهاالسلام را قبل از اینکه وضع خود را بعد از نمار واجب عوض کند، بجا آورد، خداى متعال او را مشمول مغفرت خود مىگرداند.
البته نباید چنین پنداشت که این «تسبیح» به لحاظ اینکه ظاهرى بسیار خلاصه دارد و انجام دادن آن بسیار آسان است، چگونه مىشود از چنین آثار و برکاتى برخوردار باشد؟! آرى این تسبیح به ظاهر بسیار خلاصه است، اما در نزد آگاهان و عارفان آشنا، دریایى از حقایق و اسرار توحید را در بر دارد و نیز انجام آن به ظاهر خیلى آسان است، ولى اگر خوب بجا آورده شود، مشکلها را آسان مىگرداند. انشاءاللَّه.
1ـ فروع کافى، کتاب الصلاة، ص 343، ح 13.
2ـ وسائل الشیعه، ج 4، ص 1023، ح 3.
3ـ شیطان دشمن دیرینهى انسان، محمد نصیرى، ص 136.
4ـ بحارالأنوار، ج 85، ص 334، ح 20.
5ـ بحارالأنوار، ج 85، ص 334، ح 21.
6ـ اصول کافى، ج 2، ص 499، ح 3.
7ـ فروع کافى، کتاب الصلاة، ص 342، ح 6.
با تشکر از نخلستان
جشن سیزده فروردین ماه روز بسیار مبارک و فرخنده است. ایرانیان چون در مورد این روز آگاهی کمتری دارند آن روز را نحس می دانند و برای بیرون کردن نحسی از خانه و کاشانهً خود کنار جویبارها و سبزه ها می روند و به شادی می پردازند. تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است. بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار مسعود و فرخنده دانسته اند. مثلا در صفحهً 266 آثار الباقیه جدولی برای سعد و نحس آورده شده که در آن سیزده نوروز که تیر روز نام دارد کلمهً ( سعد ) به معنی فرخنده آمده و به هیچ وجه نحوست و کراهت ندارد. بعد از اسلام چون سیزدهً تمام ماه ها را نحس می دانند به اشتباه سیزده عید نوروز را نیز نحس شمرده اند. وقتی دربارهً نیکویی و فرخنده بودن روز سیزدهم نوروز بیشتر دقت و بررسی کنیم مشاهده می شود موضوع بسیار معقول و مستند به سوابق تاریخی است. سیزدهم هر ماه شمسی که تیر روز نامیده می شود مربوط به فرشتهً بزرگ و ارجمندی است که " تیر " نام دارد و در پهلوی آن را تیشتر می گویند. فرشتهً مقدس تیر در کیش مزدیستی مقام بلند و داستان شیرینی دارد. ایرانیان قدیم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده ایست به باغ و صحرا می رفتند و شادی می کردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی بودن دورهً نوروز را به پایان میرسانیدند.
سبزه گره زدن
افسانهً آفرینش در ایران باستان و مسئلهً نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی دربارهً کیومرث حائز اهمیت زیادی است. در اوستا چندین بار از کیومرث سخن به میان آمده و او را اولین پادشاه و نیز نخستین بشر نامیده است. گفته های حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و انبیاء و گفته های مسعودی در کتاب مروج الذهب جلد دوم و بیرونی در کتاب آثار الباقیه بر پایهً همان آگاهی است که در منابع پهلوی وجود دارد. مشیه و مشیانه که پسر و دختر دوقلوی کیومرث بودند روز سیزده فروردین برای اولین بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته شده نبود آن دو به وسیله گره زدن دو شاخه پایهً ازدواج خود را بنا نهادند. این مراسم را بویژه دختران و پسران دم بخت انجام میدادند و امروز هم دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی نیت می کنند و علف گره می زنند. این رسم از زمان کیانیان تقریباً متروک شد ولی در زمان هخامنشیان دوباره شروع شده و تا امروز باقی مانده است. در کتاب مجمل التواریخ چنین آمده " اول مردی که به زمین ظاهر شد پارسیان او را کل شاه گویند. پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزدهً نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نود و چهار سال بی پادشاه بماند " . چنانکه در بحث جشن نوروز اشاره شد کردهای ایران و عراق که زرتشت را از خود می دانند روز سیزدهم فروردین را جزو جشن نوروز به حساب می آورند.
در کتابهای تاریخی و ادبی سده های گذشته، که رسم ها، آیین جشن های نوروزی کهن را یاد و یادداشت کرده اند، چون تجارب الامم، آثار الباقیه، التفهیم، تاریخ بیهقی، مروج الذهب، زین الاخبار و نیز در شعر شاعران به ویژه شاعران دورهً غزنوی که بیشترین توصیف جشن ها را در بر دارد اشاره ای به " سیزده بدر " نمی یابیم. پرسش اینجاست که اگر در کتاب های تاریخی و ادبی گذ شته اشاره ای به سیزده بدر و هفت سین نمی یابیم آیا این رسم ها را باید پدیده ای جدید دانست و یا این که، رسمی کهن است، و به علت عام و عامیانه بودن در خور توجه نبوده و با معیارهای مورخان زمان ارزش و اعتبار ثبت و ضبط نداشته است؟ نگارنده حالت دوم را باور دارد. زیرا رسم و آیینی که بدین گونه در همه شهرها و روستاهای ایران همگانی است و در بین همهً قشرهای اجتماعی عمومیت دارد، نمی تواند عمری در حد دو نسل و سه نسل داشته باشد. دیگر این که می دانیم کتابهای تاریخی و شعرهای شاعران، رویدادها و جشن های رسمی را که در حضور شاهان و خاصان دستگاه حکومتی بود، بیان و توصیف می کرد. ولی سیزده بدر، رسمی خانوادگی و عام و به بیانی دیگر پیش پا افتاده و همه پسند ( و نه شاه پسند ) بود. از طرف دیگر، نوشتن رویدادهای روزی که رفتارها و گفتارهای خنده دار و غیر جدی، برای خود جایی باز کرده، تا " نحسی سیزده " آسانتر " در " برود، توجه مورخ و شاعر را به خود جلب نمی کرد. و شاید " نحس " بودن هم عاملی برای بیان نکردن بود. نحس و ناخوشایند بودن عدد 13 و دوری جستن از آن، در بسیاری از کشورها و نزد بسیاری از ملت ها، باوری کهن است. مسیحیان هیچ گاه سیزده نفر بر سر یک سفره غذا نمی خورند. در باور تازیان سیزدهمین روز هر ماه ناخوشایند است. ابوریحان بیرونی در جدول " روزهای مختار و مسعود و مکروه " در ایران کهن، روز سیزدهم ماه تیر را که ( تیر نام دارد ) منحوس ذکر کرده است. سالهای زیادی فروردین ماه اول تابستان بود. یکی از نویسندگان در خاطره های هفتاد ساله اش از باور مردم شهر خود، قزوین، دربارهً سیزده بدر می نویسد : روز سیزده بدر جایز نبود برای دید و بازدید، به یک خانه رفت، هم صاحب خانه به فال بد میگرفت و می گفت نحوست را به خانه من آوردند و هم رونده، نمی خواست مبتلا به نحوست آن خانه شود. روز سیزده باید به صحرا رفت. زیرا آنچه بلا در این سال بیاید، امروز مقدر و تقسیم می شود. پس خوب است ما در شهر و خانه خود نباشیم، شاید در تقسیم بلا، فراموش شده و از قلم بیفتیم. شباهتی که بین سیزده بدر و برخی از رسم های کاتارها( بازماندگاه مانویان در اروپا، که ترکیبی از اندیشه های زردشتی، فلسفهً باستان و مسیحیت دارند ) این پرسش را به ذهن می رساند که آیا هر دو ریشهً مشترک باستانی ندارند؟ کاتارها در روز عید " پاک " ( که برخی از سال ها به روز سیزده فروردین نزدیک است ) از خانه بیرون آمده و روز را در دامن صحرا و کنار کشتزار می گذرانند، و برای ناهار با خود تخم مرغ میبرند. در این روز پنهان کردن تخم مرغ در گوشه و کنار و پیدا کردن آنها سرگرمی کودکان است. سه شباهت ، یا سه ویژگی مشترک این دو عبارتند از :
1- آغاز محاسبهً هر دو از آغاز بهار و اعتدال ربیعی است.
2- در روز سیزده و عید پاک کاتارها به صحرا و دامان طبیعت می روند.
3- بازی و سرگرمی کودکان با تخم مرغ فقط در روزهای عید بهاری رسم است، نه فصلهای دیگر سال.
شباهت دیگر دروغ های روز اول آوریل، با شوخی های سیزده بدر است. روز اول آوریل، هر چهار سال یکبار مصادف با روز سیزده فروردین است ( و سه سال با 12 فروردین ). پیشینه و انگیزهً برگزاری سیزده بدر، هر چه باشد، در همهً شهرها و روستاها و عشیره های ایران، سیزدهمین روز فروردین، رسمی است که باید از خانه بیرون آمد و به باغ و کشتزارها رو آورد و به اصطلاح نحسی روز سیزده را بدر کرد. خانواده ها در این روز به صورت گروهی و گاه چند خانواده با هم غذای ظهر را آماده کرده و نیز آجیل ها و خوردنی های سفرهً هفت سین را با خود برداشته، به دامان صحرا و طبیعت می روند و سبزهً هفت سین را با خود برده و به آب روان می اندازند. به دامن صحرا رفتن، شوخی و بازی کردن، دویدن، تاب خوردن و در هر حال جدی نبودن، از سرگرمی ها و ویژگی های روز سیزده است. گره زدن سبزه، به نیت باز شدن گره دشواری ها و برآورده شدن آرزوها، از جمله بیرون کردن نحسی است. این باور، معروف است که " سبزه گره زدن " دختران " دم بخت "، شگونی برای ازدواج و همسر یابی، می باشد. در فرهنگ اساطیر برای رسم های سیزده بدر، معنی های تمثیلی آورده : شادی و خنده در این روز به معنی فروریختن اندیشه های تیره و پلیدی، روبوسی نماد آشتی و به منزله تزکیه، خوردن غذا در دشت نشانهً فدیه گوسفند بریان، به آب افکندن سبزه های تازه رسته - نشانه دادن هدیه به ایزد آب یا " ناهید " و گره زدن سبزه برای باز شدن بخت و تمثیلی برای پیوند زن و مرد برای تسلسل نسلها، رسم مسابقه ها به ویژه اسب دوانی - یادآور کشمکش ایزد باران و دیو خشکسالی است.
این باور همگانی چنان است که اگر خانواده ای نتواند به علتی تمام روز را به باغ و صحرا برود، به ویژه با دگرگونی های جامعه شهر امروز در بعد از ظهر، هر قدر هم مختصر، " برای گره زدن سبزه و بیرون کردن نحسی سیزده " به باغ یا گردشگاه عمومی می رود. با دگرگونی های صنعتی، شغلی، بزرگ شدن شهرها، فراوانی وسیله های آمد و رفت سریع السیر، وسیله های ارتباط جمعی و ... به ناگزیر شهرداری های شهرهای بزرگ، دشواریهای آمد و رفت را پیش بینی می کنند. فراوانی اتومبیل و دیگر وسیله های آمد و رفت موتوری و نیز وسعت خانه سازی ها و شهرسازی ها، باعث شده که خانواده ها، سال به سال راه دورتری را برای " سیزده بدر " پشت سر بگذارند، تا سبزه و کشتزاری بیابند.۱- خداوند حتماً بشریت را هدایت میکند.
2- این هدایت با بعثت انسانی بسیار بیدار عملی میشود.
3- روح نبی نهتنها حقایق آسمانی را فهمید، که همه را شنید، و نهتنها همه را شنید که همه را بدون کم و کاست به مردم رساند؛ در این حالت است که تعجب میکنیم قلب مبارک آن حضرت از طریق بعثت به چه ظرفیتی نایل شده!
حالا میگوییم:
خداوند با بعثت پیامبر«صلواةاللهعلیهوآله» ؛ وجود مبارک آن حضرت را به عنوان دریچهی ظهور رحمت پروردگاریاش قرار داد.
پیامبر«صلواةاللهعلیهوآله» در مقابل انبوه ظلمات زمانه، ظلمتی که میخواست خود را به عنوان واقعیتی پایدار به بشریت تحمیل کند - یک تنه ایستاد و امیدوار بود که موفق میشود- و بزرگی وَحی و روح بزرگ پیامبر«صلواةاللهعلیهوآله» باعث شد که امروز بشر راه حقیقت را بشناسد، هرچند در پیمودن آن بعضاً کاهلی میکند. مهم این است که راه گم نشده.
سلام بر پیامبری که دغدغهی هدایت مردم، سراسروجود مبارکش را فرا گرفت و شایسته شد تا هدایت الهی بهدست او انجام گیرد.
راند حق آن آب را در جوی تو آفرین بر دست و بر بازوی تو
بازگو تا غصه درمانها شود بازگو تا مرهم جانها شود
عهد با تو، عهدی است سخت شورانگیز ؛همراه با پایداری در عشقی مقدس، برما مباد که از چنین عهدی شانه خالی کنیم.
(طاهرزاده)
انقلاب اسلامی، طلوعی امیدبخش
آن کسی که به واقع وضع موعود را میشناسد - و نه چون کودک آرزو زدة آرمانگرا، که از واقعیاتِ وضع موجودِ اطراف خود غافل است- آری؛ آنکس که وضع موعود را به واقع میشناسد، نمیتواند به انقلاب اسلامی به عنوان دریچه طلوع وضع موعود دل نبندد، وگرنه در ظلماتِ وضع موجود، حیران میشود و معنی زندگی را گم میکند.
بعضیها چون تصور صحیحی نه از وضع موجود دارند و نه از وضع موعود، در برخورد با کوچکترین مشکل، آرزوی ظهور امام زمان(عج) را میکنند و در رابطه با سالگرد تولد حضرت(عج) همینقدر میفهمند که بگویند: مهدی جان تولدت مبارک! ما اینها را همچون کودکِ آرزو زده میدانیم. اصلاً در تصور خود چیزی را آرزو میکنند که نه به آن شکلی که آنها تصور میکنند، شدنی است و نه به درد میخورد.
یکی از اصحاب؛ خدمت امام معصوم(ع) میآید و میگوید، «آقا! إنشاءالله دولت حق بیاید تا شما اندکی از این سختیها راحت شوید و ما هم به یک نان و نوایی برسیم». حضرت میفرمایند: «امروز؛ روزهای راحتی ما است»، «لا یکونَ ذلکَ حتّی تَمْسَحوا العَرَق و العَلَق»[1][1] آن نهضت به نتیجه نمیرسد مگر اینکه در میدانِ مبارزه عرق بریزیم و خونها ریخته شود. منظور عرضم این است که «فرهنگ انتظار» یک آرزوی کودکانه نیست، یک فرهنگ عمیق و دقیقی است که برای شناخت آن باید برنامهریزی کرد و خود را برای تحول اساسی در مبانی جهانِ موجود آماده نمود و معلوم است که این کار با سختیهای جانکاه همراه است، هرچند آن سختیها زیبا است. آری؛ سختی در راه تحقق عالَم بقیةاللهی فقط زیبایی است، مثل زندگی جوانان جبهه. شما میدیدید آنها تا حدّ تکهتکهشدن جلو میرفتند ولی از سختیِ آن هیچ نمیهراسیدند. آنهایی که شهید نشدند ولی مزه شهادت را چشیدند از این که شهادت برایشان پیش نیامده است دارند دق میکنند، میدیدید جوانان جبهه نه راحتی بدنی داشتند نه رفاه غذایی، ولی چون میدانستند چگونه در حال تغییر مناسبات جهانی هستند، آن سختیها برایشان شیرین بود، پس قضیة انتظارِ ظهور حضرت یک مسألة آرزو زدگی نیست، بلکه دقیقاً علمی و قابلاطمینان و جدّی است.
آنکس که بهواقع ادامه وضع موعود را میشناسد و فلسفه تحقق آن را میداند، نهتنها آدمِ آرزو زدهای نیست، بلکه متوجه واقعیات مهمّ تاریخ است و در راستای همین واقعبینی است که به انقلاب اسلامی به عنوان دریچه رسیدن به وضع موعود دل میبندد و نه تنها به شعارها و اهداف انقلاب اسلامی امیدوار است، بلکه میداند ظرفیت نظام عالم بسیار بیشتر از اینها است. و اگر از چنین آینده روشنی غفلت کند، در ظلمت وضع موجود تمام امکانات تعالی خود را از دست میدهد. وقتی که از انقلاب اسلامی حرف میزنیم، متأسفانه به جهت ظلمات فرهنگ مدرنیته، از حرف ما صرفاً برداشت سیاسی میشود و افقهای دینی و تاریخی آن مدّنظر قرار نمیگیرد و لذا از افق واقعی آن در تاریخ حال و آینده دور میشویم. ما یک عمر با ادلّهای محکم گفتهایم که؛ «امام معصوم هست و جهان، ظرفیت جاریشدن حکم امام را در همه جریانهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تربیتی دارد» و از همان زاویه هم انقلاب اسلامی را میبینیم. این که چه اندازه انقلاب اسلامی در متن روابط و زندگی اجتماعی انسانها حاکم است، بحث دیگری است و عدمحضور کامل اهداف آن در روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی منجر نمیشود که ما از آن منصرف شویم، همانطور که غیبت وجود مقدس صاحبالامر(عج) ما را از او منصرف نمیکند.
«هر کس به وضع موعود نیندیشد و به سوی آن شتاب نگیرد، چه بخواهد و چه نخواهد تمام زندگی خود را وارد اردوگاه پذیرش وضع ظلمانیِ امروز جهان کرده است، چه به ظاهر مسلمان باشد و چه سکولار و چه بیدین مطلق.»
ما در انقلاب اسلامی کسانی را داشتیم که اهل جنگ و جبهه، مبارزه و زندان قبل از انقلاب بودند و در راستای درست نگریستن به آن و در جهت تحقق آن سر از پا نمیشناختند و در همین راستا زندگی برایشان معنی بسیار زیبایی داشت، ولی به جهت جایگزینی اهداف انقلاب اسلامی با اهداف دنیایی، الآن به روسیاهی افتادهاند و قبله آنها دشمنان اسلام و مسلمانان شده است، میدانم اینها خیلی کم هستند، ولی میخواهم شما از این موضوع یک قاعده کلّی بهدست آورید. اگر روی این افراد مطالعه کنید، میبینید در ابتدا اهداف معنویِ انقلاب اسلامی را، حقایق و واقعیات عالمِ وجود میدانستند و لذا افق جان آنها به آن اهداف نظر داشت و در راستای ارتباط با آن حقایقِ معنوی، تلاش و تحرک داشتند، ولی به جهت عملزدگی و غفلت از ارتباط فعّال با حقایق معنوی، آرامآرام اهداف حسّی و دنیایی در نظرشان بیشتر جلوه کرد و لذا اهداف انقلاب اسلامی را وسیلهای برای دستیابی به دنیای بیشتر تصور کردند. کمی که جلوتر آمدند، دیدند برای بهدستآوردن دنیای بیشتر نه تنها نیاز به دین و دینداری نیست، حتّی نیاز به انقلاب اسلامی هم نیست و لذا این شدند که میبینید. در حالیکه جنبههای وضع موعود و معنوی انقلاب برای عدهای دیگر نه تنها بیرنگ نشد، بلکه روز به روز پر رنگتر شد و در آن حدّ واقعیتش را نشان داد که حاضر شدند برای حفظ انقلاب اسلامی همة دنیای خود را بدهند و در رابطه با همین تشخیص، شهادت را انتخاب کردند.(استاد طاهرزاده)