کارگردان های سینمای کشور ما برای نام گذاری فیلم خود،به سراغ چه چیزهایی که نمی روند.از اسامی گل و گیاه و ابزار آلات صنعتی گرفته تا لوازم آرایشی بهداشتی،نام زنها و مردها،رنگ ها و منوی غذای رستورانها و ...
بعضی از این آقایان(یا خانم ها)،حتی وقتی را که یک نفر صرف گذاشتن نام برای سگ خود می کند ، صرف نام گذاری فیلم خود نمی کنند و با استفاده از اشیاء دم دست و محتویات داخل جیبشان، فیلم خود را نام گذاری میکنند.هر از چند گاهی هم استفاده از یکسری نامها به صورت مُد پذیرفته شده ای در می آید و تا شور آن را در نیاورند،دست بردار نیستند.نهایتاً کارگردان،نام فیلم را در بین یکی از گزینه های زیر جستجو می کند:
اسامی اشخاص:که در ابتدا از بین اسامی فرزندان کارگردان،نویسنده،تهیه کننده و مجری طرح استفاده می شود و در صورت نبودن نامی مناسب که قبلاً انتخاب نشده باشد از اسامی بچه های فامیل و بچه های همسایه استفاده می شود:
نرگس ، لیلا،کبری،سهراب،پروانه،پری،آیدین،شمسی دختر کوکب خانم اینا،بابک پسر همسایه روبرویی!
اسامی زن و شوهرها:در مرحله دوم،کارگردان در بین زوجهای واجد شرایطی که در بین دوستان و بستگان اند،به دنبال نامی مناسب برای فیلم نامه است که البته برای جلوگیری از پیشآمد هرگونه بد آموزی،نام فیلم نامه از بین نام زوج های موفق انتخاب می شود:
سام و نرگس،شیرین و مجنون،دارا و سارا،شیرین و جمشید،شیرین و بیژن(انگار قرار نیست شیرین به فرهاد برسه)
ماشین:
اگر در بین اسامی زوج ها هم موفق به نامگذاری فیلم نامه نشد،با قدم زدن در سطح شهر،فیلم خود را از میان نامهای ماشین ها،نام گذاری میکند :
مرسدس،18 چرخ،اتوبوس شب،پیکان آلبالویی،رنو تهران 29،پرایدخانم دکتر( راستی پژو هنوز آتش می گیره؟)
بازی های کودکان:
بازی بچه ها هم گزینه مناسبی برای پیدا کردن نام برای فیلم نامه است:
خون بازی،مامان بازی،دکتر بازی،بازی بازی با دُم شیر هم بازی؟
غذاها و ادویه جات:
مرحله بعد نام گذاری فیلم نامه از بین غذاها و کتب آشپزی و محتویات داخل سفره است:
سالاد فصل،یک پرس چلو کباب،دیزی سنگی،پس این نهار چی شد زن؟،پیتزای مخصوص،اُملت
رنگ ها:
نام تعداد بسیار زیادی از فیلم ها هم از بین رنگ ها انتخاب می شوند:
قرمز،نارنجی،زرد قناری،آبی چهار خونه،بنفش نوک مدادی،زرد گوجه ای،صورتی،سبز پر رنگ
و در مرحله آخر،کارگردان به فکر استفاده از نامی برای فیلم نامه است که به تنهایی، نیمی از متن فیلم نامه را تشکیل می دهد و احتمالاً از بین پاراگراف های یک کتاب یا روزنامه انتخاب شده اند:
وقتی همه خواب بودند،حجم و ارزش معاملات هفتگی بورس افزایش یافت،چه کسی امیر را کشت.
و در پایان برای کارگردانهایی که هنوز برای پیداکردن نام برای فیلم نامه سردرگم اند،پیشنهاداتی دارم:
اگر فرصت داشتم کودکم را دوباره بزرگ می کردم !؟
جای اینکه انگشت اشاره ام را به سوی او بگیرم ، در کنارش انگشتهایم را در رنگ فرو می بردم و نقاشی می کشیدم .
به جای غلط گیری ، به فکر ایجاد ارتباط بودم .
بیشتر از اینکه به ساعتم نگاه کنم ، به او نگاه می کردم .
سعی می کردم درباره اش کمتر بدانم ، اما بیشتر به او توجه کنم .
در مزارع بیشتر می دویدم و به ساتارگان بیشتر خیره می شدم .
بیشتر او را در آغوش می گرفتم و کمتر او را به زور می کشیدم .
کمتر سخت می گرفتم و بیشتر تأییدش می کردم .
نخست احترام به خود را در او می ساختم و بعد ... خانه و کاشانه اش را .
و ... بیشتر از آن که عشق به قدرت را یادش دهم ، قدرتِ عشق را یادش می دادم .
به مناسبت هفته پیوند اولیاء و مربیان
یاعلی یعنی که خالق در زمین
یاعلی یعنی بپرس از کل روح
یاعلی یعنی تمام واصل روح
یاعلی یعنی که بزرگیهای کل
یاعلی یعنی که صراط وراه وپل
یاعلی یعنی که رشد میوه ها
یاعلی یعنی نشاط بیوه ها
یاعلی یعنی گل افشان نهال
یاعلی یعنی جمال کل حال
یاعلی یعنی که کیل رزقها
یاعلی یعنی که عشق عشقها
یاعلی یعنی که بارانی شدن
بذر پروانه رو کاشتم تو دل کویریِ تو
تا دوباره پر بگیری نبینم اسیریِ تو
*
اگه بارون زد وبارید میشه باز،نوبتِ پرواز
میشه پروانه دِرو کرد با دو بالِ رنگیِ باز
*
قفسِ خاکُ رها کن با ستاره آشنا شو
نگو ریشه ام توی خاکه دستمو بگیر و پاشو
*
اگه رو نَدی به بارون تا ابد پُر از یه بُغضی
مثِ ماهی،تویِ برکه مثِ ماهِ تویِ حوضی
*
اگه پروانه نباشی زنده موندنت محاله
زندگی یعنی پریدن از جدایی تا وصاله
*
قفسِ خاکُ رها کن با ستاره آشنا شو
نگو ریشه ام توی خاکه دستمو بگیر و پاشو
*
دوس دارم زنده بمونی جشنِ پروازُ ببینی
سبدی پُر از ستاره از تو آسمون بچینی
*
دوس دارم پر زدنت رو دوس دارم دوس داشتنت رو
بالِ باز و بالِ بسته ات داشتن و نداشتنت رو
الهی! باز آمدیم با دو دست تهی چه باشد اگر مرهمی بر خستگان نهی.
الهی! گنج درویشانی، زاد مضطرانی، مایه ی امیدگانی، دستگیر درماندگانی. چون می آفریدی جوهر معیوب می دیدی، می برگزیدی، و با عیب می خریدی و بر نگرفتی و کس نگفت که بردار، اکنون که برگرفتی بمگذار و در سایه ی لطفت میدار و جز به فضل خود مسپار