آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

فاطمه زیستن

ابویزید بسطامی را پرسیدند که :
« این جایگاه به دعای مادر یافتی ؛ این بزرگی میان خلق و این معروفی به چه یافتی ؟ » گفت :  « آن را هم به دعای مادر ؛ که شبی مادر از من آب خواست ؛ بنگریستم ، در خانه آب نبود . کوزه برداشتم ، به جوی رفتم ، آب بیاوردم . چون بر سر مادر آمدم . خوابش برده بود . گفتم که اگر بیدارش کنم ، من بِزِهکار باشم ؛ بایستادم تا مگر بیدار شود . تا بامداد بیدار شد . سر بر کرد و گفت : چرا ایستاده ای ؟ قصّه بگفتم . برخاست و نماز کرد و دست به دعا برداشت و گفت : « الهی ، چنان که این پسر ، مرا بزرگ و عزیز داشت ، اندر میان خلق او را بزرگ و عزیز گردان . »
رهروان پسر زهرا به دنبال دعایِ مادرند و هیچ چون و چرا و اختیاری در فرمان خدا و رسولش نمی آورند تا به مقصود رسند .
فاطمه زیستن آرزوی ماست .
نظرات 1 + ارسال نظر
زرین قلم پنج‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:55 ق.ظ http://www.emamhossein.blogsky.com

هو الجمیل
سلام علیکم آسمونی
عالیه ـ دستتون در نکنه ـ از مادر و مقامش هر چی بگیم باز هم کمه ، ...... این قطعه ادبی هم تقدیم به مادرانهء زهرا (س)

زهرا (س) مادرانه شهادت را، بزرگ می کرد. آگاهانه شهادت را، شیر می داد! به غنچه هائی آب می داد که قرار بود آتش بگیرند! "کوزه آب" را می شناخت. از جغرافیای "قتلگاه" خبر داشت. کربلا را بر دامان، می نشاند. برای عاشورا لالایی میخواند. گیسوان "اسارت" را شانه می زد! حکایتِ چاه و محرابِ خون را می دانست. با این همه، آبروداری می کرد. اهل شکایت نبود! اگر هم می گفت ـ به درد می گفت که درمان بشنود.
برگرقته از www.emamhossein.com ـ بانک ها > بانک ادبیات عاشورائی

التماس دعا
یا علی

هوالحق
سلام بر عاشورایی
نمی دانم چگونه باید سخن گفت ُ همین قدر برایم گفته اند جوری صحبت نما که رضایت خدا ارمغان آورد و تا چه حد در این وادی موفقم خود بهتر می داند . حرفی که از خود ندارم . کلامی می نگارم برای انتقال آن به دلهایی که جز او را نمی بینند .
این نکاتی است که با استفاده از حدیث پیامبر ( صلوات الله علیه ) بر دل می نشیند:
مؤمن آئینۀ مؤمن است .

1- آئینه از روی صفا عیب را می گوید ، نه از روی انتقام و غرض و ...
2- آئینه زمانی عیب را نشان می دهد که خودش گرد و غبارزده نباشد .
3- آئینه مراعات مقام و مدال را نمی کند .
4- آئینه عیب را بزرگتر از آنچه هست ، نشان نمی دهد .
5- آئینه همراه با نشان دادن عیب ، نقاط قوّت را نیز نشان می دهد .
6- آئینه عیب را روبه رو می گوید نه پشت سر .
7- آئینه عیب را بی سر و صدا می گوید .
8- آئینه را اگر شکستی و خُرده های آن را برداشتی ، باز همان خُرده ها زشت و زیبایی را نشان می دهد . مؤمن را اگر تحقیر کردی و او را شکستی ، باز دست از حرفش بر نمی دارد .
9- آئینه عیب را در دل خود نگه نمی دارد و همین که از کنارش رد شدی ، عیب از صفحۀ او پاک می شود .
10- اگر آئینه عیب مرا گفت ، باید خودم را اصلاح کنم ؛ نه آنکه آئینه را بشکنم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد