آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

آسمانیها

کانون فرهنگی عاشورا (آسمانیها)

الهی

الهی! تا رهی را خواندی، رهی را در میان ملاء تنهاست، تا گفتی که بیاهفت اندام رهی شنواست، از آدمی چه آید؟ قدر آدمی پیداست، کیسه تهی و باده پیماست، این کار پیش از آدم و حواست و عطا پیش از خوف و رجاست، اما آدمی به سبب دیدن مبتلاست، بناز کسی است که از دیدن رهاست و با خود به جفاست، اگر آسیای گردان است چه بود قطب مشیت به جاست.

ای دوست به جملگی ترا گشتم من                 حقا که در این سخن نه زرق است و نه فن

گر تو ز خودی خود برون جستی پاک                  شاید صنما بجای تو هستم من

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد