این روز ها اگر برای خریدن یک کیلو سیب زمینی یا یک سطل ماست وارد مغازه ای بشوید،با مُشتی پُر از آدامس،چسب زخم وشکلات از مغازه خارج می شوید و درصورت داشتن جسارت و سئوال از فروشنده درمورد سرنوشت نامعلوم مابقی پولتان با این جمله برخورد می کنید که :
پول خرد ندارم!! اگراین معضل دامن گیر تمامی مغازه داران و صاحبان مشاغل بشود و ابعاد وسیعی در سطح جامعه پیدا کند به تدریج شاهد جای گزینی موارد زیر به جای مابقی پولتان خواهید شد:
راننده تاکسی: به ازای هر10 تومان ، برایتان بوق می زند!!
داروخانه: چسب زخم و آدامس می دهد!!
سوپر مواد غذایی: به دلیل شباهت زیاد این محل با داروخانه، باز هم آدامس و چسب زخم!!
خواننده: یک دهن آواز می خواند!!
لوله کش: نیم متر لوله می دهد!!
پزشک اتاق عمل: از قیچی وچاقوی جراحی گرفته تا عمل کردن دماغ به جای پول خرد!!
کفاش: بند کفش می دهد!!
نویسنده کتاب: تکالیف مدرسه فرزندتان را می نویسد!!
فوتبالیستها و بازیگرها: امضاء و اثر انگشت می دهند!!
قصاب ها: دنبه و استخوان می دهند!!
تعمیرگاه ها: واشر،پیچ و مهره می دهند!!
معلم ها: نمره می دهند!!
نابیناها: خواب هایشان را برایتان تعریف می کنند!!